آنچه در این مطلب میخوانید
رهبری تیم فقط مدیریت افراد نیست؛ هنر ساختن یک جمع هماهنگ، الهامبخش و نتیجهمحور است.
رهبری مؤثر یعنی بتوانید از مجموعهای از افراد با شخصیتها، مهارتها و انگیزههای متفاوت، یک «تیم واقعی» بسازید.
در این مقاله از پایه توضیح میدهیم چگونه یک تیم را رهبری کنید، از چه اصولی استفاده کنید و چطور عملکرد یک کار تیمی را ارزیابی و هدایت کنید
رهبری تیمی و نقش آن در هدایت گروه؟
رهبری یعنی اثرگذاری بر دیگران برای رسیدن به یک هدف مشترک، بدون اینکه الزاماً قدرت رسمی یا موقعیت سازمانی، عامل اصلی این اثرگذاری باشد.
رهبری تیمی مجموعهای از مهارتها، رفتارها و نگرشهاست که به رهبر کمک میکند اعضای یک تیم را برای رسیدن به یک هدف مشترک، هماهنگ، همراستا و باانگیزه هدایت کند.
رهبری تیمی هنر و مهارت هدایت یک گروه از افراد بهسوی یک هدف مشترک است؛ بهطوریکه همه اعضا بتوانند در کنار هم همکاری مؤثر، ارتباط شفاف و عملکرد هماهنگ داشته باشند.
در رهبری تیمی، تمرکز فقط بر «انجام کار» نیست؛ بلکه بر خلق یک مسیر مشترک، یک اعتماد مشترک و یک عملکرد مشترک است.
بنابراین
❌ رهبری تیمی «دستور دادن» نیست
❌ رهبری تیمی «محبوب بودن» نیست
❌ رهبری تیمی «نظارت جزئی و ریزکنترل» نیست
❌ رهبری تیمی «کنترل کردن همه چیز» نیست
به زبان ساده رهبری تیمی در اصل Create & Collaborate است. یعنی:
اول مسیر و ساختار را میسازی (Create)
بعد همکاری و هماهنگی را شکل میدهی (Collaborate

منصوره مشیریان | کوچ رهبری سیستم
اگر رهبری تیمی وجود نداشته باشد چه اتفاقی می افتد؟
- همکاریها پراکنده میشود
وقتی رهبر نباشد:
- هرکس از زاویه خودش کار میکند
- هماهنگی بین بخشها و افراد کم میشود
- اولویتها متفاوت و گاهی متناقض میشود
- انرژی زیادی تلف میشود چون کسی نمیداند «مهمترین قدم بعدی چیست؟»
نتیجه؟
تیمی که شاید از بهترین افراد تشکیل شده، رفتاری مثل یک گروه بیسازمان پیدا میکند.
- تعارضها تشدید میشود ( مقاله مدیریت تعارض)
تعارض در هر تیمی طبیعی است؛ اما اگر رهبری نباشد:
- اختلافها تبدیل به دلخوری میشود
- رقابت ناسالم شکل میگیرد
- سوءتفاهمها بزرگ میشود
- همکاری مختل میشود
رهبر تیمی نقش «تنظیمکننده» دارد؛
تعارضها را شفاف، سازنده و بهموقع حل میکند قبل از اینکه تبدیل به بحران شود.
- انگیزه افت میکند
وقتی افراد:
- دیده نمیشوند،
- بازخورد نمیگیرند،
- مسیر روشنی ندارند،
- و احساس پیشرفت نمیکنند،
خیلی سریع دچار بیانگیزگی میشوند.
رهبر تیمی با:
- صحبتهای الهامبخش،
- توجه به نیازهای افراد،
- تعریف دقیق موفقیت،
- و ایجاد حس معنا در کار
سطح انگیزه را دائماً شارژ میکند.
- بهرهوری پایین میآید
بدون رهبری مؤثر:
- تصمیمگیریها کند میشود
- کارها دوبارهکاری یا نیمهکاره میماند
- مسئولیتها مبهم میشود
- و استاندارد مشخصی برای کیفیت وجود ندارد
رهبر تیمی این نقاط ضعف را از بین میبرد و باعث میشود تیم با کمترین اصطکاک و بیشترین خروجی کار کند.
- هیچکس نمیداند «چرا» این کار را انجام میدهد
وقتی هدف مشترک مشخص نباشد:
- تیم به جای حرکت هماهنگ، فقط شلوغ است
- تصمیمها مبهم و موقتی میشود
- خروجیها پراکنده است
- افراد احساس تعلق ندارند
رهبر تیمی این «چرا» را تعریف و دائماً یادآوری میکند.
وقتی افراد بدانند برای چه تلاش میکنند، کیفیت کارشان چند برابر میشود

منصوره مشیریان | کوچ رهبری سیستم
چهار ستون رهبری تیمی کدامند؟
چگونه م یتوان تیم ها را هدایت کرد ؟
رهبری تیمی چهار ستون اصلی دارد:
۱٫ چشمانداز مشترک (Vision Alignment)
رهبر تیمی یک چشمانداز روشن و قابل فهم میسازد، طوری که تمام اعضا بدانند:
- هدف ما چیست،
- چرا مهم است،
- و موفقیت چه شکلی دارد.
وقتی هدف واحد وجود دارد، انرژی تیم هماهنگ میشود.تیمی که نمیداند برای چه تلاش میکند، انرژی را از دست میدهد.
رهبر تیمی چشمانداز را روشن، ساده و قابل لمس میکند.
۲. همکاری مؤثر (Collaboration)
رهبر تیمی شرایطی میسازد که اعضا:
- با هم کار کنند
- اطلاعات را پنهان نکنند
- به یکدیگر اعتماد کنند
- و رقابت ناسالم نداشته باشند
۳. انگیزه و درگیری شغلی (Engagement)
یکی از دلایل اصلی ناکارآمدی تیمها، نقشهای مبهم است.
رهبر تیمی مشخص میکند:
- چه کسی مسئول چیست؟
- معیار موفقیت چیست؟
- مرز نقشها کجاست؟
- در چه مواقعی باید هماهنگ شوند؟
این شفافیت قلب عملکرد تیمی است. افراد وقتی احساس ارزشمند بودن و دیده شدن دارند، بهترین عملکرد را میگذارند.
رهبر تیمی این حس را ایجاد و حفظ میکند.
۴. توانمندسازی و رشد (Empowerment)
رهبر تیمی فقط دستور نمیدهد که چه کارهایی باید انجام شود؛
بلکه به افراد یاد میدهد چگونه:
- بهتر عمل کنند
- مهارتهای جدید یاد بگیرند
- مسئولیتپذیر شوند و تصمیمگیری کنند
رهبر شرایطی ایجاد میکند که اعضا:
- یاد بگیرند چطور خودشان بهتر شوند
- اعتماد به نفس داشته باشند و تصمیمهای درست بگیرند
- و به پیشرفت فردی خود اهمیت دهند.
چگونه میتوان اتحاد تیمی را افزایش داد؟
اتحاد تیمی فقط یک «حس خوب» نیست؛
بنیاد عملکرد بالا، همکاری پایدار و انگیزه در تیمهاست.
تیمی که متحد است:
- سریعتر پیش میرود
- اختلافها را بالغ حل میکند
- و در شرایط سخت کنار هم میماند
برای ساختن چنین تیمی، رهبر باید به چند اقدام کلیدی توجه کند:
۱. هدف مشترک را واضح و الهامبخش کنید
اتحاد از «هدف مشترک» آغاز میشود.
وقتی تیم بداند چرا این کار را انجام میدهد، انرژی و هماهنگی بیشتر میشود.
برای تقویت هدف مشترک:
- هدف را ساده و قابل فهم کنید
- دستاورد بزرگتر پشت کار را توضیح دهید
- نشان دهید هر فرد چگونه به موفقیت تیم کمک میکند
۲. نقشها و انتظارات را شفاف کنید
ابهام دشمن اتحاد است.
افرادی که نمیدانند نقششان چیست، یا حد و مرز دیگران را نمیشناسند، زود وارد تعارض میشوند.
شفافسازی یعنی:
- هر فرد بداند چه کاری مسئولیت اوست
- انتظارات دقیق گفته شود
- مسئولیتها با هم تداخل نداشته باشد
۳. ارتباطات باز و صادقانه ایجاد کنید
هیچ تیم متحدی بدون ارتباط سالم شکل نمیگیرد.
ارتباطات باز یعنی:
- افراد بتوانند بدون ترس حرف بزنند
- اطلاعات مهم پنهان نشود
- نقد و پیشنهاد آزادانه مطرح شود
- جلسات واقعا برای حل مسئله باشند، نه برای مقصر پیدا کردن
ارتباط خوب، اکسیژن اتحاد تیمی است.
۴. اعتماد بسازید
اعتماد مثل چسب بین اعضای تیم است.
بدون آن، هیچ چیز کنار هم نمیماند.
ساختن اعتماد از طریق:
- اجرای قولها
- شفافیت
- رفتار منصفانه
- حمایت از اعضا در شرایط سخت
اتفاق میافتد.
۵. موفقیتها را به صورت تیمی جشن بگیرید
وقتی موفقیتها فقط به یک نفر نسبت داده شود، اتحاد از بین میرود.
اما وقتی موفقیت مشترک باشد، تیم حس «ما» پیدا میکند.
راههای ساده:
- تشکر کردن از کل تیم
- برجسته کردن نقش همه در نتیجه
- جشنهای کوچک برای پیشرفتها
۶. تعارضها را سریع و سازنده مدیریت کنید
اتحاد یعنی نبود تعارض؟
خیر!
اتحاد یعنی مدیریت سالم تعارضها.
برای این کار:
- تعارض را زود تشخیص دهید
- جلسه شفاف بگذارید
- به دنبال راهحل برد–برد باشید
- اجازه ندهید دلخوریها انباشته شود
تیمهایی که تعارض را حرفهای حل میکنند، متحدتر میشوند.
۷. فرهنگ همکاری را تقویت کنید
اتحاد تیمی زمانی بالا میرود که همکاری بخشی از فرهنگ باشد.
رهبر میتواند این فضا را از طریق:
- تشویق کارهای مشترک
- ایجاد فضا برای کمک خواستن
- جلوگیری از رقابت ناسالم
- و تقویت اشتراک دانش
بسازد.
۸. کوچینگ تیمی و رهبری را به کار بگیرید
کوچینگ بهترین روش برای ساختن اتحاد است.
چون کمک میکند:
- روابط شفافتر شوند
- نقاط کور تیم دیده شود
- الگوهای ناسالم رفتاری اصلاح شود
- و اعضا بهتر همدیگر را درک کنند
رهبرانی که از کوچ تیمی یا کوچ رهبری استفاده میکنند، تیمهایی منسجمتر و هماهنگتر میسازند.
خلاصه اینکه
اتحاد تیمی نتیجه شانس نیست؛
نتیجه تصمیمهای درست رهبر است.
با هدف مشترک، شفافیت نقشها، ارتباطات باز، اعتماد، همکاری و استفاده از کوچینگ،
میتوان تیمی ساخت که کنار هم میماند، رشد میکند، و دستاوردهای بزرگ میسازد
رهبری تیمی چه تفاوتی با مدیریت دارد؟
رهبری و مدیریت هر دو بهطور مستقیم با هدایت و هدایت افراد در سازمانها در ارتباط هستند،
اما ماهیت و رویکردهایشان کاملاً متفاوت است.
درک این تفاوتها میتواند به مدیران و رهبران کمک کند تا از هر یک از این نقشها به بهترین شکل استفاده کنند.
۱. هدف و جهتدهی
- مدیریت بیشتر بر کنترل و برنامهریزی تمرکز دارد. مدیران مسئولیت دارند که از منابع بهطور بهینه استفاده کنند،
عملکردها را بهینهسازی کنند و نظم و ساختار را در سازمان برقرار کنند. هدف اصلی آنها کسب نتیجه مطلوب از طریق فرآیندهای موجود است. - رهبری تمرکز بیشتری بر ایجاد انگیزه و الهامبخشی دارد. رهبران تلاش میکنند
تا افراد را به سوی یک چشمانداز مشترک هدایت کنند و اعتماد، خلاقیت و همکاری را در تیم ایجاد کنند. هدف اصلی آنها ایجاد تغییر و رشد است.
۲. سبک و رویکرد
- مدیریت معمولاً یک سبک وظیفهمحور دارد. مدیران به دنبال اطمینان از این هستند
که کارها طبق برنامه و در زمان مشخص انجام شود. آنها بیشتر به دستور دادن و کنترل تمرکز دارند. - رهبری بر ایجاد ارتباطات انسانی، ارزشها و سازگاری با افراد تأکید دارد.
رهبران بهجای کنترل دقیق، بیشتر به اعتمادسازی، تسهیل همکاری و ایجاد الهام و انگیزه میپردازند.
۳. نگرش به تغییر
- مدیریت بیشتر به دنبال ثبات و پایداری است. مدیران تمایل دارند
که فرآیندها و سیستمهای موجود را حفظ کنند و در جهت بهبود تدریجی آنها گام بردارند. - رهبری به تغییر و نوآوری توجه بیشتری دارد. رهبران به دنبال پیشرفت و تحول هستند
و تلاش میکنند سازمان را از وضعیت فعلی به یک سطح جدید برسانند.
۴. تصمیمگیری
- مدیران معمولاً تصمیمات را بر اساس اطلاعات موجود و تحلیلهای منطقی میگیرند.
آنها به دنبال تصمیمات کوتاهمدت و عملیاتی هستند. - رهبران معمولاً تصمیمات را با توجه به چشمانداز و اهداف بلندمدت میگیرند.
رهبران بیشتر از خلاقیت و تصمیمگیری استراتژیک برای مواجهه با چالشهای آینده استفاده میکنند.
۵. تعامل با تیم
- مدیران بیشتر به عنوان ناظران و مدیران اجرایی عمل میکنند.
آنها از اعضای تیم انتظار دارند که دستورات را پیگیری کنند و کارها را طبق دستور انجام دهند. - رهبران به عنوان الهامبخش و حمایتکننده عمل میکنند.
آنها با تیمهایشان ارتباط عاطفی برقرار میکنند، آنها را تشویق میکنند و در مسیر رشد و پیشرفت همراهشان هستند.
۶. تمرکز بر فرد یا تیم
- مدیریت معمولاً بر بازده فردی و انجام صحیح کارها متمرکز است.
مدیران بیشتر نگران اجرای صحیح وظایف هستند. - رهبری بر فرایند گروهی و همکاری تیمی تمرکز دارد.
رهبران به دنبال ایجاد یک تیم همراستا با اهداف مشترک و فضای کاری مثبت هستند.
به صورت خلاصه می توان گفت :
- مدیریت بیشتر به فرآیندها و کارهای روزمره پرداخته و هدف آن حفظ ثبات و بهینهسازی است،
در حالی که رهبری به سمت الهامبخشی، تغییرات مثبت و رشد تیم حرکت میکند. - مدیران بیشتر به کنترل و نظارت توجه دارند،
در حالی که رهبران به انگیزش، تسهیل همکاری و توسعه افراد میپردازند

منصوره مشیریان | کوچ رهبری سیستم
کارهای گروهی چگونه ارزیابی می شود؟
ارزیابی کار گروهی فقط این نیست که خروجی نهایی خوب بوده یا نه.
یک کار گروهی موفق را باید از چند زاویه بررسی کرد؛ از کیفیت نتیجه تا نحوه همکاری افراد.
ارزیابی دقیق شامل ۵ معیار اصلی است:
۱. میزان تحقق هدف (Goal Achievement)
اولین سؤال این است که:
تیم دقیقاً به هدف تعیینشده رسید یا نه؟
برای این بخش بررسی میشود:
- خروجی نهایی با استانداردهای مشخصشده همخوانی دارد؟
- زمانبندی رعایت شده؟
- منابع درست مصرف شده؟
اگر تیم هدف را محقق نکرده، باید فهمید مشکل در هدفگذاری، فرآیند یا همکاری بوده.
۲. نقشپذیری و مسئولیتپذیری اعضا
در کار گروهی مهم است بدانیم افراد:
- نقش خود را درست فهمیدهاند؟
- وظایف را بهموقع انجام دادهاند؟
- مسئولیت پیامد کارشان را پذیرفتهاند؟
تیمی که افراد مسئولیتپذیر دارد، بدون نیاز به دخالت زیاد مدیر حرکت میکند.
۳. کیفیت همکاری و ارتباطات
این بخش مهمترین شاخص ارزیابی کار گروهی است.
سؤالات کلیدی:
- اعضا چطور با هم تعامل داشتند؟
- اطلاعات را مخفی کردند یا به اشتراک گذاشتند؟
- اختلافها چطور حل شد؟
- آیا اعتماد وجود داشت؟
- جلسات تمرکزشان روی حل مسئله بود یا مقصر پیدا کردن؟
کیفیت همکاری، نشان میدهد تیم بالغ است یا هنوز درگیر تنشهای پایهای.
۴. حل تعارض و هماهنگی در مسیر
همه تیمها تعارض دارند.
ارزیابی باید نشان دهد:
- تعارضها زود تشخیص داده شد؟
- حرفهای مدیریت شد؟
- یا تبدیل به تنش و دلخوری شد؟
توانایی تیم در اداره تعارضها، شاخص رشد جمعی است.
۵. یادگیری و رشد تیم
یک کار گروهی موفق حتی اگر کامل انجام نشود، باید درس و یادگیری تولید کند.
در این بخش ارزیابی میشود:
- تیم از اشتباهات درس گرفت؟
- فرآیند را اصلاح کرد؟
- تجربه را تبدیل به دانش مشترک کرد؟
- در کار بعدی عملکرد بهتر خواهد داشت؟
تیمی که یاد نمیگیرد، تکرار اشتباهها برایش عادی است.
به طور خلاصه
کار گروهی زمانی موفق است که:
- هدف محقق شود
- نقشها شفاف و کامل انجام شود
- همکاری سالم و شفاف باشد
- تعارضها سازنده مدیریت شود
- و تیم بعد از پروژه «باهوشتر» شده باشد
ارزیابی دقیق، فقط خروجی را نمیسنجد؛
بلکه فرآیند، روابط و رشد تیم را نیز بررسی میکند
رهبری تیمی بر چه مهارتهایی تکیه دارد؟
یک رهبر تیمی موفق فقط یک ویژگی ندارد؛ بلکه ترکیبی از چند مهارت کلیدی را در خود پرورش داده و در لحظههای مختلف از آنها استفاده میکند. این مهارتها باعث میشود تیم بتواند هماهنگ، باانگیزه و کارآمد عمل کند.
در واقع، رهبری تیمی بدون این مهارتها ممکن نیست.
رهبر تیمی باید بتواند پیام را ساده، واضح و بدون ابهام منتقل کند.
ارتباطات شفاف یعنی:
- هدفها واضح باشند
- تصمیمها دقیق توضیح داده شوند
- مسیر اطلاعرسانی مشخص باشد
- و هیچ «برداشت دوگانه»ای باقی نماند
هرچه ارتباط شفافتر باشد، سرعت حرکت تیم بیشتر میشود و تعارضها کمتر شکل میگیرد.
پادکست شکوفان – ۲ _ پادکست شکوفان – ۴ _ پادکست شکوفان – ۶ _ پادکست شکوفان – ۸ _ پادکست شکوفان – ۱۰ _ پادکست شکوفان – ۱۲ _ پادکست شکوفان – ۱۴
رهبر فقط شنونده نیست؛ گوشدهنده فعال است.
این مهارت یعنی:
- به حرف اعضا با توجه کامل گوش دهد
- بدون قضاوت صحبت آنها را بفهمد
- نیازهای پنهان پشت حرفها را تشخیص دهد
- و پاسخ متناسب بدهد
گوش دادن فعال باعث میشود اعضا احساس ارزشمند بودن کنند و اعتماد بیشتری شکل بگیرد.
۳. حل تعارض
هر تیمی تعارض دارد، اما تیمهای قوی تعارض را مدیریت میکنند.
رهبر تیمی باید بتواند:
- تعارض را زود تشخیص دهد
- علت اصلی آن را بفهمد
- میان افراد میانجیگری کند
- راهحل برد–برد ارائه دهد
حل تعارض برابر است با حفظ انرژی تیم و جلوگیری از فرسایش اعتماد.
رهبر تیمی باید بتواند کل سیستم را ببیند، نه فقط یک جزء را.
تفکر سیستمی یعنی:
- علتها را پشت نتیجهها پیدا کند
- ارتباط بخشهای مختلف تیم را بفهمد
- پیامدهای تصمیمها را پیشبینی کند
- راهحلها را بهینه انتخاب کند
بدون تفکر سیستمی، رهبر دچار تصمیمگیریهای مقطعی و واکنشی میشود.
۵. تصمیمگیری سریع و منصفانه
رهبر تیمی باید بتواند در لحظههای حساس تصمیم بگیرد؛
تصمیمهایی که:
- هم به نفع تیم باشد
- هم به واقعیتهای سازمان احترام بگذارد
- و هم سریع گرفته شود تا کار معطل نماند
تصمیمگیری منصفانه باعث میشود اعضا احساس عدالت کنند و به جهتگیری رهبر اعتماد داشته باشند.
۶. تحلیل احساسات و مدیریت هیجان (Emotional Intelligence)
رهبر تیمی باید احساسات را بشناسد؛ هم احساسات خود و هم احساسات اعضای تیم را.
این مهارت کمک میکند:
- واکنشهای هیجانی کنترل شوند
- تیم در شرایط فشار آرام بماند
- و روابط انسانی پایدار و سالم بماند
بخش بزرگی از مشکلات تیمی از سوءتفاهمهای احساسی شروع میشود؛ رهبر باید اینها را مدیریت کند.
۷. توانایی ایجاد اعتماد
بدون اعتماد، هیچ همکاری پایداری شکل نمیگیرد.
رهبر تیمی اعتماد را از طریق:
- شفافیت
- ثبات رفتاری
- اجرای قولها
- و حمایت از اعضا
میسازد.
اعتماد مهمترین سرمایه هر تیم است.
رهبر تیمی باید بتواند انرژی و معنا به تیم بدهد.
الهامبخشی یعنی:
- هدف را جذاب کند
- امید بدهد
- افراد را به «بهترین عملکرد» ترغیب کند
- و آیندهای روشن در ذهن تیم بسازد
رهبر الهامبخش تیم را به حرکت در میآورد؛ حتی در روزهای سخت.
به طور خلاصه می توان گفت:
مهارتهایی مثل ارتباطات شفاف، گوش دادن فعال، حل تعارض، تفکر سیستمی، مدیریت احساسات، ایجاد اعتماد و الهامبخشی—در اصل همان مهارتهای کوچینگی هستند.
مدیران و رهبران میتوانند با کمک کوچ رهبری این مهارتها را:
- یاد بگیرند
- تقویت کنند
- و در رفتار روزمرهشان جاری کنند
به همین دلیل، رهبری تیمی بدون توسعه مهارتهای کوچینگی کامل نمیشود

چگونه می توان ظرفیت رهبری تیمی مدیران را آزاد کرد؟
بسیاری از مدیران ظرفیت رهبری بالایی دارند، اما این ظرفیت درگیر روزمرگیها، تصمیمهای فوری، فشار کاری و الگوهای فکری محدودکننده میشود.
برای آزاد شدن این ظرفیت، مدیر باید بتواند:
- واضحتر فکر کند
- نقاط کور خود را ببیند
- بهتر ارتباط بگیرد
- احساسات و واکنشهایش را مدیریت کند
- و از «مدیریت کردن کارها» وارد «رهبری کردن آدمها» شود
اما دستیابی به این سطح از خودآگاهی و مهارت بهتنهایی آسان نیست.
راهحل: کوچینگ رهبری
کوچینگ رهبری دقیقا همان فرآیندی است که ظرفیت رهبری مدیر را آزاد میکند.
چون کوچ:
- به مدیر کمک میکند الگوهای ناکارآمد فکری و رفتاری خود را بشناسد
- مهارتهای کلیدی رهبری را در او تقویت میکند
- ابزارهایی برای تصمیمگیری بهتر به او میدهد
- و باعث میشود مدیریت از حالت «واکنشی» به «رهبری آگاهانه و موثر» تبدیل شود
به زبان ساده:
کوچینگ رهبری کمک میکند مدیر بهترین نسخهٔ رهبریِ خودش را فعال کند.
نتیجه چیست؟
وقتی مدیر کوچ رهبری دارد:
- اعتمادبهنفسش بیشتر میشود
- با تیم ارتباط بهتری برقرار میکند
- تعارضها را حرفهایتر مدیریت میکند
- انگیزه و مشارکت تیم بالا میرود
- و ظرفیتهای پنهان او تبدیل به رفتارهای موثر رهبری میشود
به همین دلیل است که میگوییم:
ظرفیت رهبری مدیران با کوچینگ رهبری آزاد میشود—نه با تجربه بیشتر، نه با دورههای تئوری، بلکه با همراهی یک کوچ حرفهای.
آنچه در این مطلب میخوانید
آخرین مطالب

اپیزود ۱۵ پادکست شکوفان

اپیزود ۱۴ پادکست «شکوفان»



