آنچه در این مطلب میخوانید
اگر به دنبال افزایش رضایت از زندگی خود هستید و بر این باورید که بهتر زیستن حق شماست خواندن این مقاله را توصیه میکنم. این مقاله با پرداختن به عنصر دوم از نظریه بهزیستی PERMA بهصورت علمی و شفاف چگونه لذت بردن از زندگی را بیان میکند. زمانهایی در زندگی هر انسانی وجود دارد که نارضایتی بر او غلبه میکند و گیج و مبهوت زندگی میشود. در این مقاله از برگ خریدهایی برای جذب بیشتر در کارها و کاهش نارضایتی و گیجی نیز سخن به میان آمده است.
PERMA چیست؟
PERMA اصطلاحی در روانشناسی مثبت است که دکتر مارتین سلیگمن پدر علم روانشناسی مثبت برای اولین بار ارائه داد. در این اصطلاح تخصصی ۵ عنصر حیاتی برای داشتن یک زندگی شکوفا به همراه رضایتمندی نهفته است. اصطلاح PERMA متشکل از ۵ حرف است که اول حروف عناصر شکوفایی است. این ۵ عنصر به ترتیب عبارتاند از Positive emotion(احساسات و هیجانات مثبت)، Engagement(مجذوبیت و درگیری در کارها)،Positive Relationship (روابط مثبت)، Meaning(معنا)، Achievement(دستاورد) است.
دکتر مارتین سلیگمن پس از ایجاد شاخه جدیدی در روانشناسی با نام روانشناسی مثبت، به نام پدر علم روانشناسی مثبت شناخته شد. دکتر سلیگمن در پی کشف آنچه زندگی را ارزشمندتر میکند، نظریهای با نام نظریه بهزیستی را بیان کرد. در نظریه بهزیستی به ۵ عنصر حیاتی برای رسیدن به شکوفایی اشارهشده است. این ۵ عنصر حیاتی همان PERMA است.
PERMA به انسانها کمک میکند تا زندگی شاد و رضایتمندی را به همراه رشد و شکوفایی تجربه کنند و دکتر سلیگمن با کشف این ۵ عنصر به کلمات انتزاعی همچون سعادتمندی، خوشبختی و … مفهومی واقعی و قابل دستیابی نسبت داد. اینگونه در زیر پرچم علم روانشناسی مثبت، دستیابی به شکوفایی و رضایتمندی به تعاریفی قابلاندازهگیری تبدیل شد.
ENGAGEMENT درگیری یا مجذوبیت در کارها
Engagement یا همان مجذوبیت و درگیری در کارها عنصر دوم از PERMA است. همانطور که در عنصر اول Positive Emotion آموختیم، احساسات و هیجانات مثبت به آن دسته از کارهایی گفته میشود که باعث شادمانی و یا ایجاد تجارب معنادار در زندگی میشود. عنصر دوم Engagement (مجذوبیت و یا درگیری مثبت در کارها) سطح عمیقتری از کارها را به خود تخصیص میدهد. آن دسته از کارهایی که با آنها سرگرم میشویم. زمانهایی که در حال اجرا و یا آموزش مهارت و یا تکنیکی هستیم و گذر زمان را احساس نمیکنیم
بنابراین میتوان گفت مجذوبیت و یا درگیری در کارها، حالتی است که در آن مشغول به کار سرگرمکنندهای هستیم که گذر زمان را در آن احساس نمیکنیم. بهعنوانمثال نقاشی کردن ممکن است برای عدهای تنها باعث ایجاد شادی شود و در عدهای کار سرگرمکنندهای باشد. کسانی که در حین نقاشی کردن گذر زمان را احساس نمیکنند و همچنان که در حال نقاشی کردن هستند از تمام توانمندیهای خود استفاده میکنند مثال خوبی برای درگیر شدن و مجذوبیت در کارها هستند.
تعریفی موازی برای درگیر شدن در کارها با نام غوطهور شدن در کارها وجود دارد. یعنی انسان «یک وظیفه» برای خود پیدا کند و کاملاً وقت خود را به آن تخصیص دهد. که البته این تعریف را میتوان به چالش کشید، زیرا محدود کردن این ایده که فرد باید « آن وظیفه» را پیدا کند و آن را بهصورت یک کار انقباضی تعریف کنید صحیح نیست. در غوطهوری نیز باید عملی را انجام داد که در آن درگیر شویم و بهموجب آن مشارکت وجود داشته باشد. به زبانی سادهتر در غوطهوری نیز نباید در تله «همه یا هیچ» افتاد. باید به خود توجه خاصی نشان دهیم و باهدفمان تعامل داشته باشیم.
درگیر شدن در زندگی به چه معناست؟
مجذوبیت میتواند یک انتخاب برای درگیر شدن در زندگی باشد. نوعی تصمیمگیری لحظهای و سریع برای دادن پیامی خوشایند به دیگری وقتی از کنار او عبور میکنید. مثلاً «هی! چقدر کرواتت بهت میاد» در لحظهای از زمان شما درگیر دیگری شده و به او بازخورد میدهید. این بازخورد باعث تغییر روحیه او میشود و در بسیاری موارد به تغییر حال روحی شما نیز منجر میشود.
رشد تکنولوژی و ارتباطات در دنیای امروز گاهی انسانها را چنان در شلوغی زندگی غوطهور میکند که درگیر شدن در کارها و خلق تجارب ساده را از دست میدهیم. این در حالی است که زندگی جاری است و هرچند ثانیه یکبار فرصت داریم که بازندگی و یکدیگر درگیر شویم. یعنی چنان در لحظه حضورداشته باشیم که یک دقیقه یا یک روز را به تجربهای تبدیل کنیم که زندگی ما را غنی و یا تقویت کند. بنابراین میتوان گفت درگیر شدن در زندگی، کیفیت زندگی را افزایش میدهد.
این بخش تعاملی بازندگی چیزی نیست که نیاز به برنامهریزی داشته باشد بلکه قسمتی است که باید خود را در معرض آن قرار دهیم. در معرض قرار دادن و علاقهمندی شروعی است برای لذت بخشیدن به تجاربی که بهسلامتی بیرونی و درونی ما میانجامد. در این قسمت نیاز به انسانی داریم که با درون و بیرون خود به صلح رسیده باشد و بتواند هرلحظه در زندگی جاری شود و یکی از مهارتهایی که بشر امروز برای داشتن زندگی مطلوب ناگزیر به آموختن آن است، جاری شدن در زندگی است. کوچینگ یکی از مهارتهایی است که در این بین میتواند به سایر مؤثر واقع شود.
چرا درگیر شدن در کارها برای بهتر زیستن و خوشحال بودن مهم است؟
واقعیت این است که ما اغلب تحت تأثیر خط اتوماتیک زندگی قرار میگیریم و غالباً چیزهایی که میتوانیم «درگیر آنها شویم» اولین چیزهایی هستند که در این خط اتوماتیک به چشم میخورد. اندکی به جملات زیر بیاندیشید: «من قبلاً دوست داشتم … اما دیگر وقت ندارم». «من به یاد میآورم که وقتی جوانتر بودم دوست داشتم این کار را انجام دهم، به خاطر نمیآورم که چرا این کار را متوقف کردم»؛ «به نظر میرسد هرگز وقت کافی برای کاری غیر از کارهایی که در روز است، وجود ندارد»؛ «ایکاش وقت بیشتری داشتم …» «خیلی عالی خواهد بود اگر بتوانید …». اینها همه بیانات شاخصی هستند که به معنای واقعی کلمه، صدای اشتیاق برای درگیر شدن و اتصال دوباره به شادیها، عشقها و لذت بردن را دارند.
وقتی کاملاً درگیر یک کار هستیم، کاملاً در همان لحظه حضور داریم. درست در همین لحظات است که بالاترین مهارتهایمان را برای پاسخگویی به چالش موجود در آن کار نمایان میکنیم. روانشناسان به این حالت جاری شدن مثبت در لحظه گویند. یکی از کارشناسان بینالمللی جاری شدن در لحظه
برخلاف آنچه این روزها در جریان اخبار اصلی میشنوید، زندگی به معنای یک مبارزه دائمی و پایان کار نیست. انسانها برای پیشرفت به اینجا آمدهاند، نه مبارزه. اگر به انرژی مناسب دستیابیم، با جریان طبیعی در جهان غرق میشویم و میفهمیم که در زندگی وقتی ساده مقاومت کنیم بسیار ساده به نظر میرسد.
۳ روش برای افزایش جذابیت درگیر شدن در کارها
وقتی کاملاً درگیر یک کار هستیم، کاملاً در همان لحظه حضور داریم. درست در همین لحظات است که بالاترین مهارتهایمان را برای پاسخگویی به چالش موجود در آن کار نمایان میکنیم. روانشناسان به این حالت جاری شدن بهصورت مثبت در لحظه گویند. (Mihalyi Csikszentmihalyi)، این حالت را چنین توصیف میکند: « زمانی که خود انسان و یا منیت او ازمیانرفته بهصورت کامل در فعالیتی به خاطر خود آن فعالیت درگیرمیشود. زمان میگذرد و هر عمل، حرکت و اندیشه بهناچار از عملکرد قبلی پیروی میکند. مانند نواختن موسیقی، همه وجود شما درگیر است و از مهارتهای خود نهایت استفاده را میکنید.»
روانشناسان سه روش زیر برای افزایش جذابیت در کارها بیان میکنند.
- لیستی از فعالیتهایی را که واقعاً دوستشان دارید، تهیه کنید. از خودتان بپرسید درزمان انجام کدام فعالیتها کاملاً زمان را ازدستدادهاید؟ قطعاً در این لحظات یک کار چالشبرانگیز شمارا مجذوب خود کرده است. سپس فعالیتی را که دوست دارید را در روز خود بگنجانید. سعی کنید هرروز مقداری از چنین فعالیتی را انجام دهید.
- نقاط قوت شخصیت خود را مشخص کنید. برای این کار میتوانید از تست VIA برای یافتن نقاط قوتتان استفاده کنید. مارتین سلیگمن ۲۴ نقطه قوت شخصیتی را در ۶ دسته، طبقهبندی کرده است. یاد بگیریدکه چگونه روزانه از آنها در کارهایتان استفاده کنید.
- در لحظه حضورداشته باشید. وقت بگذارید و متوجه شوید که چگونه وقت خود را میگذرانید. به این مسئله دقت کنید که چگونه به هر فعالیتی پاسخ میدهید؟ چه فعالیتهایی شمارا در لحظه حال قرار میدهد؟ و کدام فعالیتها باعث میشوند احساس انرژی زیادی داشته باشید؟
۷ روش برای رفع نارضایتی و گیجی در کارها
اگر از زندگی ناراضی یا گیج هستید، تکنیکی که به کار شما میآید درگیر شدن و شکوفایی در کارها است. برای یادگیری و یافتن مجذوبیت در کارها و استفاده از توانمندیهای شخصیتتان راهکارهای زیر را بهکارگیرید:
۱. آنچه که میخواهید و دوست دارید در زندگی خود داشته باشید را تصور کنید.
قبل از اینکه چیزی در درعالم واقع ظاهر شود، ابتدا باید آن را تصور کنید اینکه زندگی رؤیایی شما شامل چه مواردی است. اساساً، آنچه که شما مرتباً فکر میکنید، به آنچه مکرراً انجام میدهید تبدیل میشود و همه اینها تعیین میکند که هرروز واقعیتی را ببینید. برای گذراندن زندگیای که واقعاً میخواهید، باید افکار و اعمال خود را با واقعیتی که دنبال آن هستید هماهنگ کنید. انرژی که در دنیا میگذارید به شما برمیگردد، بنابراین مطمئن شوید که به افکار خود توجه میکنید. شما ناخودآگاه واقعیت خود را دقیقاً در همین لحظه با ذهن خود ایجاد میکنید!
۲. بر روی یک تابلو اهداف خود را بنویسید و این پنج سؤال را از خود بپرسید:
- میخواهم بازندگیام چهکار کنم؟
- آیا میتوانم استعدادهای منحصربهفرد خود را شناسایی کنم؟
- چه چیزی باعث خوشحالی من میشود؟
- چگونه میتوانم از مکانی که اکنون هستم به مکانی که میخواهم باشم بروم؟
- چقدر پول لازم دارم تا بتوانم همانطور که میخواهم زندگی کنم؟
پاسخهای خود را برای این سؤالات بنویسید، و تابلو را درجایی که بهوضوح برای شما قابلمشاهده است نگهدارید. بهطور خاص، به پاسخ خود در شماره ۴ توجه کنید. پاسخ شما به این سؤال، پاسخ همه سؤالات دیگر را تعیین میکند. اکنون شما باید اهداف عملی را با یک جدول زمانی مشخص ایجاد کنید، هرروز روی اهداف خودکار کنید و ببینید که چشمانداز زندگی شما به تجلی تبدیلشده است!
۳. دنباله جهانی را دنبال کنید
در کتاب «به باد» نوشته جیک دوسی، او با ۸۰۰۰ دلار به جهان سفر میکند و هیچ برنامهای جز جاری شدن، کمک به دیگران و یافتن خود ندارد. او هر سه این کارها را انجام داد و در کنار آنها به خودش اجازه داد که توسط جریان قدرتمند جهان حمل شود. او هرگز به اینکه این جریان قدرتمند به کجا میبردش و چه برنامههایی برای آینده در نظر دارد، شک نکرد. او تسلیم نظم طبیعی جهان شد و در این راه قدرت روح انسانی را آزمایش کرد. شما میتوانید دقیقاً همان کاری را که او انجام داده است به روش خاص خود انجام دهید. اما باید باور داشته باشید که برای هدفی به اینجا آمدهاید و تصمیم بگیرید خود را در برابر امکانات بیحدوحصر منبع، روح، خدا، یا هر آنچه آن را مینامید، باز کنید.
۴. استفاده از وسایل فن آوری را محدود کنید.
تلفنها و رایانهها منابع زیادی برای یادگیری مفاهیم جدید ارائه میدهند، اما گذراندن وقت با آنها اگر به شکوفایی خلاقیت شما کمک میکند، مفید است. فناوری تمایل دارد رشد درونی را خفه کند زیرا بعد از مدتی به اعتیاد تبدیل میشود و قدرت تفکر و خلق مستقل را از ما میگیرد. به این فکر کنید – هرروز چند بار ایمیل، فیس بوک، اینستاگرام و توییتر را بررسی میکنید؟ اگر مثل اکثر مردم باشید، احتمالاً بیشتر از آن است که بتوانید حساب کنید.
بهجای گشتوگذار بدون هدف در شبکههای اجتماعی، از آن زمان برای پرورش احساسات و خودآگاهی استفاده کنید. زندگی شما برای شما بسیار معنادارتر و لذتبخشتر خواهد شد، وقتی عمیق بنگرید و از احساسات خود برای ایجاد زندگیای که واقعاً دوستش دارید استفاده کنید.
۵. خلاقیتتان را سرازیر کنید
اگر میخواهید بهجای اینکه فقط یک تماشاگر باشید، یک خالق فعال در زندگی خود شوید، مجبورید برای شروع کار از تخیل خود استفاده کنید. در ابتدا ممکن است استفاده از انرژی خلاقانه شما کمی عجیب به نظر برسد، زیرا دنیای ما با تفکر خطی عمدتاً چپ مغز کار میکند. بااینوجود فعالیتی را که از آن لذت میبرید پیدا کنید مانند یوگا، نوشتن، نقاشی، رقص، سنگنوردی یا هر چیز دیگری که فکر میکنید با آن زنده میشوید. فقط خود را در نوعی فعالیت غوطهور کنید که بهجای فکر کردن، به کارهای بیشتری نیاز دارد. تفکر بیشازحد باعث رکود میشود، درحالیکه انجام کار از طریق حرکت ایدههای جدید را القا میکند.
۶. به ذهن و بدن خود استراحت کافی بدهید.
کار بر روی زندگی شما، بهویژه در ابتدای کار، به انرژی زیادی احتیاج دارد، بنابراین اطمینان حاصل کنید که هر شب حداقل ۷-۸ ساعت میخوابید تا بتوانید باتری خود را دوباره شارژ کنید. یافتن جریان شما به همان اندازه که باهدف گذاری و اقدام انجام میشود، مربوط به مراقبت از خود است.
۷. چیزهایی را امتحان کنید که فکر میکنید نمیتوانید انجام دهید.
در کلاس سخنرانی شرکت کنید، به چتربازی بپردازید، با غریبهها صحبت کنید، سعی کنید روی سر خود بایستید یا یک هفته غذاهای کاملاً خام بخورید. کارهایی را که قبلاً غیرممکن میپنداشتید انجام دهید و آنها را ممکن کنید. اینگونه اعتمادبهنفس خود را بهصورت تصاعدی افزایش داده و به پیشرفت خلاقیت نیز کمک میکنید. شما شروع به دیدن طیف کاملی از تواناییهای خود خواهید شد، و ذهنیت «بله» را در مورد زندگی که جهان خواسته است شما همیشه داشته باشید، توسعه میدهید!