آنچه در این مطلب میخوانید
در این مقاله تلاش میکنم که از مارتین سلیگمن، پدر علم روانشناسی مثبت، و نوع نگاهش به زندگی بگویم، نگاهی که حاصل آن کشف مسیری برای رسیدن به توسعه و شکوفایی شد. خواندن این مقاله را به آنان که در پی راهی عملی و تضمینشده برای رسیدن به شکوفایی هستند توصیه میکنم.
در اولین کتابی که از مارتین سلیگمن مطالعه کردم، با ادعایی روبهرو شدم مبنی بر اینکه از حرفهای بیعمل بیزار است. پس در کتابش به دنبال اثبات این ادعا بودم که اتفاق افتاد. لذا بر آن شدم که در این مقاله از نظریه بهزیستی مارتین سلیگمن بنویسم، نظریهای که بهواقع هدیهای ارزشمند برای انسانهای اهل توسعه است.
در این مقاله پس از معرفی مارتین سلیگمن، با نوع نگاهش به زندگی آشنا میشویم. تعریف جامعی از راهکار علمی بیان میکنیم و به میزان اعتبار راهکارهای علمی میپردازیم. سپس ادعای مارتین سلیگمن مبنی بر استوار بودن نظریهاش بر «علم دقیق» را بررسی، و در نهایت، نظریه بهزیستی را معرفی میکنیم که راهکار علمی و عملی او برای رسیدن به شکوفایی است.
مارتین سلیگمن کیست و نگاه جدید او به شکوفایی چگونه است؟
دکتر مارتین سلیگمن یک یهودی پرآوازه در دنیای روانشناسی است. او ۱۲ آگوست ۱۹۴۲ در آلبانی آمریکا چشم به جهان گشود. استاد دانشگاه پنسیلوانیا و رئیس انجمن روانشناسی ایالات متحده است. او کتابهای متعددی درباره خودشکوفایی نوشته است. سلیگمن بخشی از یک انقلاب و تحول بسیار تأثیرگذار در روانشناسی به نام «روانشناسی مثبتگرا»ست و روانشناسی مثبتگرا، خود، یک جنبش علمی و حرفهای محسوب میشود. به همین دلیل، به او پدر علم روانشناسی مثبت نیز میگویند.
سلیگمن با تغییر نگاهش، شاخهای جدید در روانشناسی به نام روانشناسی مثبت ایجاد کرد. به گفته او، تمرکز علم روانشناسی تا قبل از روانشناسی مثبت، بر کشف بیماریها بوده است. این در حالی است که انسانهای سالمی که به دنبال رشد و پیشرفت بودند بیشک از علم روانشناسی مرضی مأیوس میشدند. بنابراین میتوان گفت روانشناسی مثبتگرا به دنبال آن است که تصویری زیبا و ارزشمند از زندگی ارائه دهد و افراد را توانمندتر و استعدادشان را شکوفا کند.
سلیگمن در درک مفهوم روانشناسی مثبتگرا میگوید: در همه ادوار به ما آموختند که بیچارگیها و بدبختیها را درک، و برای توقف آنها تلاش کنیم. این در حالی است که در روانشناسی مثبتگرا بر این باوریم که ایجاد و پرورش شرایطی که زندگی را ارزشمند میسازند بههیچوجه مشابه با هدف درک بیچارگیها و بدبختیها و تلاش برای متوقف کردن و خنثی کردن شرایط ناتوانکننده زندگی نیست.
در راستای تحقق این هدف، او راهکاری کاملا علمی و عملی برای ایجاد شکوفایی و رضایتمندی ارائه میدهد.
راهکار علمی به چه معناست؟
همانطور که از نام مقاله پیداست، محور این مقاله راهکار علمی و عملی برای شکوفایی است. ابتدای مقاله هم گفتیم که سلیگمن نیز ادعا میکند راهکارهای او بر علم دقیق استوار است. لذا به توضیح مختصری درباره مفهوم علم و اعتبار آن میپردازیم.
بسیاری از ما علم را دانشی مبتنی بر تجربه، آگاهی، درک، تکنولوژی و … میدانیم. این تعاریف به دلیل گستردگی و نداشتن محدودهای خاص قابل استناد و پیگیری نیستند زیرا به هر نوع فهم و ادراکی نیز علم گفته میشود. برای به دست آوردن یک تعریف جامع و البته واحد از علم، به معنای انگلیسی آن رجوع میکنم.
معادل علم در زبان انگلیسی کلمه science است، درحالیکه در زبان انگلیسی، دانش با کلمهی knowledge مفهوم مییابد.
در نهایت، در یک تعریف تخصصی، میتوان علم را اینگونه توصیف کرد: بخشی از دانش بشری که از طریق روشهای تجربی حاصل شده است و قواعد علوم تجربی بر آن حاکم است. علوم تجربی نیز به آن دسته از علوم گویند که از ثبات و قطعیت برخوردارند. آزمون این علوم در هر مکان و زمان مشابه، تکرارپذیر است و نتیجهای مشابه و مشخص حاصل میکند.
بنابراین انتخاب و تشخیص یک راهکار علمی و عملی در مسیر توسعه بسیار حائز اهمیت است. امروز به دلیل رشد تکنولوژی و دسترسی به اطلاعات با سرعت بالا، راهکارهای متعددی را میتوان یافت که منطقی و پربازده به نظر میرسند اما مارتین سلیگمن این باور عمومی را که «راههای رفته بهتر از هزار راه نرفته هستند» دستخوش تغییر کرد.
او به همگان آموخت هر فرد برای رشد، به نسخهای منحصر به خودش نیاز دارد. بنابراین انتقال مهارت خوب است اما هیچ فردی با کپیبرداری به موفقیتهای منحصربهفرد خود دست نیافته است. لذا میزان اعتبار راهکارهای علمی و عملی برای رسیدن به موفقیت در میان راهکارهای بهظاهر منطقی و البته تجربی، افزایش مییابد.
آیا راهکارهای علمی و عملی تغییرپذیرند؟
با توجه به تعریف فوق، درمییابیم که در بحث علم، دو نکته قابل توجه است: اول اینکه علوم مختلف حاصل سالها تلاش دانشمندان متخصص در آن رشته هستند. تلاش آنها از طریق آزمایشهای معتبر مختلف روی جامعه متفاوت و گستردهای آزموده شده است. نکته دوم این است که در علوم تجربی، آزمونها در پس فرضیههایی که شخص در ذهن دارد صورت میپذیرند.
بنابراین میتوان گفت ابطالپذیری از خواص علم است زیرا صحبت از عقل محدود بشری به میان میآید. نکته قابل توجه این است: هرچند عقل بشر محدود است، باز قابلاتکاترین و تضمینشدهترین راهکارها در جامعه بشری راهکارهای علمی هستند زیرا در جامعه آماری بالایی از سوی متخصصان نتیجهگیری شدهاند و هر انسان و جامعهای بهراحتی نمیتواند آنها را نقض کند.
اکنون با توجه به تعاریف بالا، ادعای مارتین سلیگمن نیز مبنی بر اینکه آنچه میگوید حاصل «علم دقیق» است فهم میشود. بنابراین میتوان اینگونه گفت که مارتین سلیگمن دانشمند پرآوازهای است که راهکاریی علمی و عملی برای شکوفایی به جامعه بشری هدیه داده است.
در نظریه بهزیستی، برخلاف نظریه شادکامی، هر عنصر برای خودش قابل دستیابی است و همه عناصر بر خلق مفهوم بزرگ بهزیستی و در نهایت شکوفایی مؤثرند. در این نظریه، لزوما انتخاب انسانها بر اساس شادی بررسی نشده و همهجانبهتر به مسائل نگاه شده است.
راهکار علمی و عملی مارتین سلیگمن برای شکوفایی چیست؟
همانطور که در قسمتهای قبل گفته شد، مارتین سلیگمن در انقلاب روانشناسی نقش بسزایی ایفا کرده است. در ادامه تلاشهایش برای کشف آنچه زندگی را ارزشمندتر میکند، دو نظریه کاربردی ارائه میدهد. در این مقاله، به نظریه اول او به نام نظریه بهزیستی میپردازم، نظریهای که حاصل علم دقیق است و راهکاری عملی برای شکوفا شدن ارائه میدهد. لذا مارتین سلیگمن راه رسیدن به شکوفایی و رضایتمندی را اجرای نظریه بهزیستی در زندگی و جوامع میداند.
مارتین سلیگمن به دنبال کشف آنچه زندگی را ارزشمندتر میکند، فاکتور شادی را در نظریه شادکامی بررسی میکند. در سیر تکاملی نظریه شادکامی، به اشتباه فاحش خود، تکگرایی، پی میبرد، اشتباهی که به گفته وی، ارسطو، نیچه و فروید نیز در آن فرو رفته بودند.
ارسطو فکر میکرد همه اعمال انسان برای دستیابی به شادی انجام میشود. سلیگمن در کتاب خود میگوید: مانند این تکگراییها، دیدگاه اولیه من به ارسطو بسیار نزدیک بود و آن این بود که هر کاری انجام میدهیم برای ایجاد شادی در ماست. لذا در اصلاحیهای، نظریه بهزیستی را برای رسیدن به شکوفایی ارائه داد.
در نظریه بهزیستی، برخلاف نظریه شادکامی، هر عنصر برای خودش قابل دستیابی است و همه عناصر بر خلق مفهوم بزرگ بهزیستی و در نهایت شکوفایی مؤثرند. در این نظریه، لزوما انتخاب انسانها بر اساس شادی بررسی نشده و همهجانبهتر به مسائل نگاه شده است. او این ادعا را به صورت علمی ثابت میکند که اجرای نظریه بهزیستی در خلق شکوفایی و ایجاد رضایتمندی نقش مؤثری دارد.
نظریه بهزیستی چیست؟
همانطور که گفتیم، روانشناسی مثبتگرا میخواهد بهزیستی و سطح کیفیت زندگی را بهبود ببخشد. نظریه بهزیستی حاصل تلاشهای مارتین سلیگمن برای یافتن یک نسخه علمی و عملی برای شکوفایی است. لذا آشنایی با نظریه بهزیستی و شناخت عناصر آن به انسانهای اهل توسعه توصیه میشود.
شالوده نظریه بهزیستی را پنج عنصر تشکیل میدهند: هیجان مثبت، جذب، معنا، دستاورد و روابط مثبت. در ادامه، به توضیحی اجمالی، و در مقالات بعدی، به توضیحی تفصیلی از هریک از عناصر میپردازیم.
احساسات و هیجانات مثبت را اولین و زیربناییترین عنصر نظریه بهزیستی میشناسیم بدین معنا که شکوفایی در زمین احساس مثبت به کارها میروید. مارتین سلیگمن بهعنوان اولین رکن اساسی نظریه بهزیستی، از هیجان و احساسات مثبت در کارها یاد میکند. این زیربنا مشابه زیربنای روانشناسی مثبتگراست.
عنصر دوم جذب است به معنی حالتی از سیلان، از خود بیخود شدن یا حالتی که گذر زمان را در آن احساس نمیکنید. این حالت زمانی به وقوع میپیوندد که فرد مشغول فعالیتی باشد که روی نقاط قوتش تمرکز میکند.
عنصر سوم معناست. معنا شما را به منابع عظیمتری پیوند میدهد و سطح کیفی زندگیتان را بالا میبرد. مارتین سلیگمن درباره این عنصر میگوید: انسانها لزوما برای حس شادمانی مطلق به انتخاب دست نمیزنند. مثلا مادری لزوما انتخابی همراه با شادمانی نیست اما معنایی که در پس این انتخاب برای انسانها وجود دارد عامل مهمی در ماندگاری آن است.
عنصر چهارم دستاورد است. دستاورد یا موفقیت به هر نتیجهای اعم از مادی و معنوی گفته میشود. گاه دستاورد شما موفقیت در یک آزمون بینالمللی است و گاه دریافت مفهوم صداقت در تجربیات روزمره.
اما عنصر پنجم روابط مثبت یا داشتن سرمایههای انسانی است. مارتین سلیگمن میگوید انسان موجودی اجتماعی است و همیشه لحظات سرخوشی خود را به همراه انسان یا انسانهای دیگری بوده است. لذا یک انسان شکوفا در مسیر توسعه به روابط مثبتی نیاز دارد که زندگی او را غنا میبخشد.
ویژگیهای نظریه بهزیستی چه میباشد؟
هریک از پنج عنصر نظریه بهزیستی در سه ویژگی اشتراک دارند: الف) به مفهوم بزرگتر بهزیستی کمک کند. ب) افراد آن را به دلیل دستیابی به دیگر اجزا و عناصر، دنبال کنند. ج) مستقل از دیگر اجزا و عناصر تعریف و اندازهگیری شود.
با توجه به ویژگیهای فوق، میتوان فهمید که عناصر بهزیستی قابل دستیابی هستند و همه انسانها به نوعی به دنبال آنها هستند. پس این عناصر بهگونهای از بطن جامعه برخاستهاند و مارتین سلیگمن آنها را در مجموعهای مرتبط کنار هم جمع کرده است. بنابراین، اگر به دنبال شکوفایی هستیم، ناگزیریم روشی علمی و عملی برای دستیابی به آن داشته باشیم.
اولین نکته حائز اهمیت درباره این ویژگیها دربرگیرنده بودن مفهوم بزرگ بهزیستی است. نظریه بهزیستی تطبیق قابل توجهی با تعریف بهداشت جهانی از سلامت روانی دارد.
سازمان بهداشت جهانی درباره سلامت روانی چنین میگوید: شکوفایی حالتی از بهزیستی کامل جسمی و ذهنی و اجتماعی، مهارت لذت بردن از هیجانات مثبت، برخورداری از معنا در زندگی، دستیابی به اهداف شغلی و ایجاد روابط محکم است. بنابراین میتوان گفت شکوفایی در پس بهتر زیستن است.
نکته دیگر این ویژگیها همهجانبه بودن عناصر نظریه بهزیستی است به گونهای که هریک از عناصر بهتنهایی قابل اجراست و انسانها میتوانند هریک از عناصر را برای خود آن عنصر بخواهند. بنابراین میتوان گفت برای همه اقشار قابل اجراست و به نوعی، با دانستن این نظریه، میتوان بسیاری از رفتارها و انتخابهای انسانها را درک کرد. تنها نکته کلیدی در این بین زیربنای اصلی نظریه بهزیستی احساسات یا هیجانات مثبت است. لذا میتوان گفت نظریه بهزیستی به این ادعا که سلیگمن عمر حرفهای خود را به دنبال آنچه زندگی را ارزشمندتر میکند سپری کرده است اعتبار میبخشد.
در انتها پیدرپی بودن این ویژگیها نکته حائز اهمیت دیگری است، داشتن مجموعهای از عناصر بهزیستی که دست به دست هم میدهند و انسانها را در مسیر شکوفایی رشد میدهند. لذا نهتنها هریک از عناصر قابل دستیابیاند بلکه در کنار هم نیز شکوفایی را رقم میزنند.
سلام. درود بر شما. منابع قابل استناد در این مقاله ذکر نشده. ممنون می شم منابعی که در نگارش این مقاله استفاده کردید را هم ذکر کنید. سپاس
سلام وقتتون بخیر
سپاس از وقتی که گذاشتین و سوال مفیدتون. منابع این مقاله کتابهای شکوفایی، خوش بینی آموخته شده و از بدبینی به خوش بینی اقای مارتین سلیگمن می باشد