آنچه در این مطلب میخوانید
در این مقاله به اهمیت کوچینگ رابطه برای مجردها در تقویت موفقیت آنها در یافتن شریک زندگی پرداختهایم. این مقاله برای مجردهایی که به دنبال روابط عاشقانه پایداری هستند که منجر به مشارکت در زندگی میشود، نوشته شده است.
ایده اولیه این مقاله اجرای کوچینگ برای مجردهاست؛ زیرا نیازهای مجردها غالباً نادیده گرفته شده و یا دچار سوءتفاهم میشود. در این مقاله به دلیل عمده ایجاد رابطه و نگرشهای متفاوت مجردها در شروع یک رابطه عاطفی پایدار پرداختهایم. به نحوه برنامهریزی ژنها اشاره کرده و مهارتهای ویژهای را برای شروع یک رابطه عاطفی پایدار برشمردهایم. درنهایت به تأثیر کوچینگ رابطه در ایجاد روابط و مشارکتهای پایدار در زندگی مجردها پرداختهایم.
کوچینگ رابطه برای مجردها با چارچوبی نیمهساختاری فرصتی برای تأمل، یادگیری و آزمایش فراهم میکند. اگرچه بسیاری از مجردها ادعا میکنند که نمیتوانند شرکای مناسبی پیدا کنند؛ اما به نظر، مسئله اصلی در نوع دیدگاه آنان نهفته است. بسیاری از جوانان دیدگاههایی از زندگی را شکل دادهاند که مانع موفقیت آنها در روابطشان میشود. Mezirow دراینباره توضیح میدهد که چگونه دیدگاههای معنایی یا عادات ذهنی افراد میتواند تحریف شود و چگونه میتوان از طریق بازتاب انتقادی آنها را تغییر داد.
علاوه بر این، به نظر میرسد که بسیاری از جوانان آگاهی ضعیفی از اینکه چه کسی هستند و اینکه از رابطه چه میخواهند، دارند و بسیاری از این نارساییها خود عامل ویرانکننده یک رابطه عاشقانه است.
اغلب مسائل مجردها در دستههایی قابلشناسایی هستند. بهراحتی میتوان به افراد مجرد کمک کرد تا رویکردهای سازگارانهتری برای روابط عاطفیشان ایجاد کنند.
بنابراین مجردها معمولاً به درمان گسترده و عمیق نیاز ندارند، اما از یک تعامل چالشبرانگیز بهرهمند میشوند که به آنها کمک میکند تا خودآگاهی بیشتری کسب کرده و نگرش خود را در مورد دوستیابی و روابط تنظیم کنند. واضح است که برخی از مجردها مانند هر گروه جمعیتی با مشکلات جدی روانی، دستوپنجه نرم میکنند، در این صورت درمان مناسب است. البته که افراد مجرد معمولاً از ایده درمان برای پرداختن به مسائل خود عقبنشینی میکنند اما در صورت همکاری با کوچها معمولاً با تغییر در نگرش، فرصت استفاده از درمان نیز فراهم میآید.
انواع نگرش مجردها در رابطه با شریک عاطفی
در حالیکه بر این باوریم که انسانها به گونه منحصربهفردی فکر و رفتار میکنند و ازاینروی موضوعات متنوع و متفاوتی را در جلسات کوچینگ بیان میکنند، اما میتوان چند نگرش عمومی در میان مجردها را بیان کرد. نتیجه حاصل از این نگرشها عموماً شکست در روابط عاطفی پایدار و عدم انتخاب فرد مناسب است.
۱٫ اولویتهای متناقض یا گیجکننده
بعضی از افراد مجرد به دلیل نوع نگرش به رابطه و شریک عاطفی در تلاش برای یافتن شخصیت نادری هستند. فردی که درعینحال که در اکثر موارد با آنها همسو است در موارد بسیاری هم متفاوت عمل کند. از طرفی همسو و همتفکر بودن برای آنها ملاک انتخاب است و از سوی دیگر این شباهتها برایشان در بعضی موارد غیراصولی و خستهکننده است. در چنین مواردی معمولاً ارتباطات و انتخابهای مناسب فدای اولویتهای متناقض و گیجکننده فرد میشود.
۲٫ سو تفاهم در مورد واکنشهای احتمالی شریک عاطفی
در این نوع نگرش هر رفتار و عکسالعملی به مفهوم آسیب زدن به شخصیت و هویت طرف مقابل است. در چنین نگرشی فرد، زندگی عاطفی پرتلاطمی را تجربه خواهد کرد؛ زیرا واکنشهای بیرونی محرکهای تأثیرگذاری در انتخاب رفتارهای فرد است. ازاینروی فرد موردنظر همیشه در حال فکر کردن برای انتخاب رفتار مناسبی است که از هر نوع آسیب احتمالی در رابطه جلوگیری کند. چنین نگرشی به افراد مجرد اجازه تجربه یک رابطه آرام و امن را نمیدهد و روابط عاطفی آنها را ناپایدار میکند.
۳٫ عدم انعطافپذیری و سازش
برای برخی از افراد مجرد که بهشدت از استقلال خود محافظت میکنند، انعطافپذیری و سازش مسئله دشواری است. آنها بر این باورند که اگر در مسئلهای کوتاه بیایند، استقلال آنها به خطر میافتد. لذا در اغلب موارد ترس از سوءاستفاده و یا تغییر شخصیت خود را دارند. در چنین مواردی فرد مذکور لذت اشتراک را، حتی در مواردی که نیاز به وابستگی متقابل است ازدست داده و روابط عاطفی ناپایداری را تجربه میکند.
۴٫ عدم مقابله با ناامیدی
بعضی از مجردها در صورت آشکار شدن نقصی در دیگری از رابطه ناامید میشوند. ازاینروی پس از روبهرو شدن با اولین نقص، شانس ادامه رابطه را از خود گرفته و به دنبال فرد دیگری میگردند. این افراد دنیا را در عینک خود دیده و اگر فردی در عینک آنها نگنجد از ادامه رابطه ناامید میشوند. قضاوتها و نوع نگرش آنها پذیرای تفاوتها نیست؛ بنابراین اینگونه تفکر نیز مجردها را از داشتن رابطه پایدار عاطفی محروم میکند.
۵٫ مدیریت تضادها
در این دسته از مجردها برآورده نشدن انتظارات و یا دیدن رفتارهای متناقض، رفتاری تهدیدآمیز محسوب میشود؛ بنابراین هر انتظار متناقض و یا بیاننشدهای و یا رفتار متفاوتی، احمقانه به نظر میآید و آن را تهدیدی برای رابطه میپندارند. این افراد به دلیل عدم مدیریت تضادها و تناقضات روابط ناپایدار و تهدیدآمیزی را تجربه میکنند.
به گفته ویلیام گلسر و بسیاری از روانشناسان مدرن، به دلیل کشش جنسی بین زنان و مردان، انسانها بدون آموختن مهارتهای ارتباطی و خلق رفتارهای مناسب وارد روابط عاطفی میشوند و این حقیقت مهم که برای برآورده کردن نیازهایمان نیاز به آموختن رفتارهای مناسب داریم از نظر بسیاری پنهان میماند.
در ژنهای مجردها چه چیز برنامهریزی شده است؟
روانشناسان بسیاری روی موضوع رابطه کار کرده و به دلایل ایجاد رابطه و نیاز انسانها به داشتن یک رابطه پایدار پرداختهاند. از عمدهترین دلایلی که یک زن و مرد را به سمت هم سوق میدهد فارغ از نیازهای قدرتمند جنسی میتوان به نیاز «دوست داشتن و دوست داشته شدن» اشاره کرد.
ویلیام گلسر، خالق نظریه انتخاب، بهروشنی بیان میکند که بر روی ژنهای همه موجودات زنده برنامهریزی مشخصی از بدو تولد صورت گرفته است. این برنامهریزی روی ژنها یکی از بزرگترین عوامل تفاوت موجودات زنده با هم در نوع رفتارهایی است که در طول زندگی خلق میکنند. مثلاً ژنهای ماهی قزلآلا بهگونهای برنامهریزی شده است که ماهی نر در سن بلوغ به سمت زادگاهش رفته و تخمهایی که ماهی ماده گذاشته است را بارور میکند و درنهایت هر دو ماهی (نر و ماده) در زادگاهشان از دنیا میروند. همه این رفتارها از قبل روی ژنهای ماهی قزلآلا برنامهریزیشده است و او هیچ انتخابی ندارد. این در حالی است که ژنهای انسان تنها برای ۵ نیاز اصلی او برنامهریزی شده است و انسان در سراسر عمر خود دست به خلق رفتارهایی میزند که نیازهایش را برآورده کند. به گفته ویلیام گلسر هیچ رفتاری در انسان برعکس ماهی قزلآلا از قبل برنامهریزی نشده و همه رفتارهای انسان انتخابی است.
ویلیام گلسر بر این باور است که انسانها هر روز دست به خلق رفتارهایی میزنند که یک یا هر پنج نیاز خود را برآورده کنند. یکی از این نیازها «دوست داشتن و دوست داشته شدن» و یا «عشق و تعلقخاطر» است. لذا هر فردی در زندگی خود به دنبال برآورده کردن نیازهای خود دست به خلق رفتارهای گوناگون میزند. نکته مهم این است که همه انسانها در ژنهای خود نیاز «دوست داشتن و دوست داشته شدن» را دارند و اگر فردی به سراغ برآورده کردن این نیاز نمیرود، فکرها، تجارب و … او است که مانع از پرداختن به این نیاز میشود.
به گفته ویلیام گلسر و بسیاری از روانشناسان مدرن، به دلیل کشش جنسی بین زنان و مردان، انسانها بدون آموختن مهارتهای ارتباطی و خلق رفتارهای مناسب وارد روابط عاطفی میشوند و این حقیقت مهم که برای برآورده کردن نیازهایمان نیاز به آموختن رفتارهای مناسب داریم از نظر بسیاری پنهان میماند.
مجردها قبل از ازدواج به چه مهارتهایی نیاز دارند؟
درباره مهارتهای رابطه در ازدواج بسیار تحقیق و تحریر شده است، اما به مهارتهای رابطه موردنیاز مجردها برای ایجاد روابط پایدار موفق کمتر توجه شده است. بااینحال پس از کار کردن روی روابط زوجین درمییابیم که مجردها قبل از ازدواج و یا ایجاد یک رابطه عاطفی متعهدانه و پایدار نیاز به آموختن طیف وسیعی از مهارتها دارند. آموختن این مهارتها تعارضات را کاهش و یا مدیریت میکند و رضایت از رابطه را افزایش میدهد.
در این مقاله به چند مهارت پرکاربرد اشاره میشود:
- تشخیص الگوهای ناسالم و چگونگی مدیریت اختلافنظر به روشی که منجر به بهبود رابطه شود. کار گستردهای که جان گاتمن (۱۹۹۴) در مورد مدیریت تعارض انجام داد و روشی را برای چگونگی تشخیص الگوهای ناسالم به افراد معرفی کرد. از این نویسنده، پژوهشگر و روانشناس آمریکایی کتابهای بسیاری به فارسی ترجمه شده است. او به تحلیل علمی و رفتاری موضوع ازدواج پرداخته و به مخاطبانش با زبان صریح و قاطع راهکارهای علمی و عملی برای شناخت شریک عاطفی و حفظ روابط عاطفی ارائه داده است.
- شناخت زبان عشق خود و شریک عاطفیتان یکی دیگر از مهارتهایی است که به گفته گری چاپمن (۱۹۹۵) مجردها را قادر به درک عشق میکند. در «کتاب ۵ زبان عشق» دکتر چاپمن به این موضوع اشاره میکند که همه افراد از بدو تولد یک مخزن عاطفی بههمراه دارند و پر شدن این مخزن عاطفی بیشترین میزان رضایتمندی آنها در روابط را بههمراه خواهد داشت؛ بنابراین شناخت زبان عشق خود و به همین ترتیب شریک عاطفیتان شما را از اینکه چه چیزی بیشترین لذت را در رابطه برای شما و شریکتان بههمراه دارد، آگاه میسازد.
- آموزش مهارت ارتباط بدون خشونت یا محبتآمیز از دیگر مهارتهایی است که دکتر مارشال روزنبرگ (۲۰۰۳) به دنیا ارائه داده است. در کتاب «ارتباط بدون خشونت، زبان زندگی» دکتر روزنبرگ شیوهای برای ایجاد یک رابطه سالم ارائه میدهد. به گفته وی سرشت انسانها بر محبت کردن و پذیرش محبت دیگری است اما به دلیل عدم مهارت کافی ارتباطات انسانها پر از خشم، کینه، بغض، ترس و احساس گناه است؛ بنابراین آموختن شیوه ارتباط بدون خشونت با خود و دیگری، ارتباطات باکیفیتی را به همراه خواهد داشت.
کوچینگ رابطه به مجردها چه کمکی میکند؟
کوچینگ رابطه تعادلی ظریف بین کوچینگ متمرکز بر هدف (ایجاد تمرکز برای خلق یک برنامه عملی مؤثر) و کوچینگ رشد و شکوفایی (رشد همهجانبه) ایجاد میکند. این تعادل ظریف به کوچها در شناسایی زمینههای رشد و آگاهی مراجعین کمک میکند؛ بنابراین در کوچینگ رابطه مجردها، به دنبال پرورش نگرشها و مهارتهای ایجاد روابط سازگارتر هستیم. تفاوتهای اساسی بین کوچ مجردها و زوجها وجود دارد که بیشتر از این واقعیت ناشی میشود که در کوچینگ زوجین با یک ارتباط دائمی بین زوجین روبهرو هستیم، درحالیکه مجردها مشتاق برقراری یک رابطه پایدار هستند.
کوچینگ به توسعه تدریجی و ارگانیک روابط میپردازد. تمرکز بر نتایج پایدار، بهجای دستیابی به «رفع سریع»؛ اگرچه که هنوز بعضی از مجردها به دنبال یک نتیجه سریع و نه یک روند مادامالعمر هستند. کوچینگ رابطه به هدف پرورش رشد شخصی و تغییر نگرش مراجعین به کشف راهحلهای خلاقانه کمک میکند و با اطمینان از مهارتها و استراتژیهای لازم به مراجعین در رسیدن به اهداف رابطهایشان یاری میرساند.
کوچینگ رابطه با هدف اصلاح اقدامات افراد (بیرونی) و تغییر نگرشهای افراد (درونی) انجام میشود. کوچینگ رابطه با تسهیل خودآگاهی از طریق کاوش در گفتگوهای درونی فرد، توسعه مهارتهای عملکردی او و ایجاد توانایی تغییر دیدگاه به مراجعین در خلق روابط عاطفی پایدار کمک میکند. در کوچینگ رابطه به مجردها کمک میشود تا در پاسخ به یک معضل، متفاوت فکر و عمل کنند. ازاینروی میتوان کوچینگ رابطه را نوعی از کوچینگ «تحولآفرین» دانست. لذا در کوچینگ رابطه فرضیات اساسی را زیر سؤال برده و یادگیری تحولآفرین را میآموزیم.
کوچینگ رابطه از یکطرف عملگرایی فرد را افزایش داده و در اجرای یک اقدام مؤثر حمایتگر اوست و از سوی دیگر به احساسات و ایجاد تأمل عمیق میپردازد. کوچینگ رابطه برای مجردها ترکیبی از کوچینگ برای بودن (درونی) و کوچینگ برای عملکرد (بیرونی) است. در این تخصص از کوچینگ علاوه بر تمرکز بر اهداف مراجع، به رشد شخصی او نیز پرداخته میشود. لذا کوچینگ رابطه برای مجردها یک سبک توسعهای و عملی محسوب میشود.