آنچه در این مطلب میخوانید
چگونه به یک رهبر سازمانی کارآمد تبدیل شویم؟
مقدمه:
با توجه به اینکه کارگروهی در قرن ۲۱ ام از جایگاه ویژه ای برخوردار شده است و سازمانها به نتایج شگرف کارگروهی پی برده اند.
نیاز رهبری در سازمانها و کسب و کارها افزایش پیدا کرده است.
امروزه عده قابل توجهی از مدیران سازمانها و افراد، علاقه مند به فعالیت در حوزه رهبری شده اند.
در این مقاله به صورت مختصر به موضوع رهبری کارآمد در سازمانها پرداخته ام.
اینکه وجه تمایز رهبران و رهبران کارآمد در سازمانها چیست، چگونه می توان تبدیل به یک رهبر کارآمد در سازمان شد.
همچنین اشاره مختصری به فرضیه آموزش خودمدار بویاتزیس به عنوان یکی از پیشگامان در حوزه مشاوره رهبری کرده ایم.
رهبر سازمان چه کسی است؟
رهبر فردی اثرگذار است که عده ای از او پیروی می کنند.
از همین زاویه می توان گفت رهبر سازمان نیز فردی است که پرسنل سازمان از او پیروی می کنند.
میزان اثرگذاری رهبر سازمان در کیفیت پیروی کردن و تعداد پیروانش همیشه مسئله مهمی بوده است.
رهبر سازمان با تبیین آرمان های سازمان و با استفاده از سبک های رهبری گوناگون،
افراد سازمان را در جهت تحقق ماموریت سازمان هم نوا می کند.
بنابراین می توان گفت وظیفه اصلی رهبر سازمان هم سو سازی از طریق هم افزایی است.
رهبر سازمان با استفاده از ویژگیها و سبک اجرایی منحصر به فردش افراد سازمان را به این بارو می رساند که
همه فعالیت های روز مره شان در تحقق ماموریت سازمان ارزشمند است.
رهبران در سازمانها با پیاده سازی بستری مناسب شرایط هم افزایی را در سازمان فراهم میکنند.
به گونه ای که احساس تعهد و مسئولیت پذیری در افراد سازمان افزایش می یابد.

منصوره مشیریان | کوچ رهبران و توسعه کسب و کارها
رهبر کارآمد در سازمان به چه معناست؟
همانطور که گفته شد یکی از مسائل مهم رهبری درسازمان میزان اثرگذاری رهبران بر افراد سازمان است.
رهبران کارآمد سازمان آنهایی هستند که افراد سازمان را تبدیل به پیروان سازمان می کند.
رهبر کارآمد سازمان فردی است که علاوه بر اینکه ویژگیهای رهبری را در خود ساخته و پرورده است
با تکیه بر شم رهبری خود هدایت پیروان را به عهده میگیرد.
شم رهبری که مزیت منحصر به فرد رهبران کارآمد سازمان هاست از پرورش هوش هیجانی حاصل می شود.
بنایراین می توان تفاوت رهبران سازمان را با رهبران کارآمد سازمان در میزان مسلط بودن آنها به ابزار هوش هیجانی دانست.
هوش هیجانی با زیر مجموعه ۴ عنصریش( خودآگاهی، خودتدبیری، آگاهی اجتماعی، مدیریت ارتباطات) شم رهبری را در رهبران سازمان تقویت کرده
و با ایجاد رفتارها و انتخاب های به هنگام مناسب رهبران سازمان را به رهبران کارآد سازمان تبدیل می کند.
بنابراین میتوان گفت رهبر کارآمد سازمان فردی است مسلط به سبک های رهبری اثر گزار که با تکیه بر ویژگیهای رهبری و هوش هیجانی پرورش یافته خودش میزان هم نوایی را در سازمانها افزایش می دهد.

منصوره مشیریان | کوچ رهبران و توسعه کسب و کارها
چرا به رهبران کارآمد در سازمانها احتیاج داریم؟
یکی از اهداف هر سازمان و یا کسب و کاری اهداف توسعه ای آن سازمان و یا کسب و کار می باشد.
اساسا سازمانها برای بقا نیاز به توسعه حداکثری دارند.
چرا که توسعه، موفقیت سازمانها در بازار های داخلی و جهانی را میان رقبای تجاری به همراه دارد.
توسعه سازمان به میزان همراهی سازمان با اهداف سازمان بستگی دارد.
حضور رهبران کارآمد در سازمان ها منجر به هم بستگی هر چه بیشتر پرسنل در تحقق ماموریتهای سازمانی است.
از سوی دیگر رهبران کارآمد سازمان مانع از هدررفت پتانسیل های سازمان و تسهیل کننده فرایند تصمیم گیری و انتخاب در شرایط بحرانی سازمان هستند.
با حضور رهبران کارآمد در سازمان ها نموداری صعودی از رشد در سازمانها رقم میخورد.
نموداری که شاید در ابتدای امر کمی نوسانی باشد اما در بلند مدت به یک خط صاف با شیب صعودی تغییر خواهد کرد.
رهبران کارآمد سازمان توانمدیها و پتانسیل های سازمان را حفظ کرده و مانع از فراموشی فرهنگ سازمانی توسعه ای خواهند شد
لذا حضور رهبران کارآمد در سازمان از فراموشی های تاریخی سازمان جلوگیری میکند.
رهبران کارآمد با تکیه بر روحیه آزادمنشانه شان و تمرکز بر آرمان های بلندمدت
شرایط پرورش رهبران دیگر را در سازمان محیا کرده و انگیزه کارآفرینی و کارگروهی را در سازمانها به وجود می آورند.

منصوره مشیریان | کوچ رهبران و توسعه کسب و کارها
تمایز رهبران کارآمد در سازمانها چیست؟
همانطور که گفته شد رهبر سازمان مسئولیت هم نوا سازی سازمان را با اهداف سازمانی به عهده دارد.
گفتیم رهبران کارآمد آنها هستند که با انتخاب سبک رهبری مناسب
و با تکیه بر شم رهبری خود میزان اثرگذاریشان روی افراد بیشتر کرده و احساس مسئولیت پذیری را تقویت می کنند.
اما آیا با آموختن سبک های رهبری کارآمد و هوش هیجانی و یا حتی داشتن ویژگیهای ذاتی رهبری می توان به رهبری کاریزماتیک تبدیل شد؟
تمایز رهبران کارآمد در سازمانها به شم رهبری آنهاست که مانند حس ششم در مواقع لزوم عمل میکند.
شم رهبری دیده نمی شود و لی عملا در اغلب تصمیم گیریهای رهبر کارآمد دخیل است. و رهبر کارآمد سازمان را به فردی کاریزماتیک تبدیل می کند.
شم رهبری در رهبران کارآمد سازمان که آنها را به افرادی کاربزماتیک تبدیل می کند
لزوما از آموزش دیدن رهبران حاصل نمی شود. بلکه به کارکرد قسمتی از ذهن مربوط میشود.
بنابراین رهبران کارآمد سازمانها به کارکرد ذهن واقف اند.
رهبران کارامد سازمان جستجوگرانی هستند که در پی کشف خود و دنیای پیرامونشان تجارب مختلفی را در کارنامه زندگی خود ثبت کرده اند.
دنیای ادراکات رهبران کارآمد سازمانها از دنیا و اتفاقات درون آن با رهبران دیگر متفاوت است و همین مسئله تمایز انها را در موقعیت های مختلف رقم میزند.
چگونه به یک رهبر کارآمد در سازمان تبدیل شوم؟
در قسمت های قبل به این مسئله اشاره کردیم که دانستن سبک های رهبری کارآمد
و افزایش هوش هیجانی برای کارآمدی رهبران ضروریست.
از طرفی وجه تمایز رهبران در شم رهبری آنها دانستیم.
در این قسمت از مقاله به طریقه شدن قسمت ها قبل می گردازیم.
برای تبدیل شدن به یک رهبر کارآمد باید به کارکرد ذهن آگاه باشید.
اینکه عملکرد مغز به بخش های مختلفی مرتبط است.
رهبرانی که کارکرد ذهن را می دانند و به دنبال هماهنگی هر چه بیشتری بخش های مختلف مغز هستند،
تبدیل به رهبران کارآمد می شوند.
رهبران کارآمد می دانند احساس یادگیری که پس از آموختن سبک های رهبری و یا دانستن زیرمجموعه رفتارهای هوش هیجانی،
به وجود می آید، یک احساس کوتاه مدت است. و به همین دلیل هر رهبر آموزش دیده
بعد از یک مدت کوتاه انگیزه اجرایی کردن مطالب آموزش دیده جدید را از دست داده و دوباره به سیستم انتخاب قبلیش بازمیگردد.
بنابراین رهبران کارآمد سازمان به این مسئله آگاهند که برای به روز بودن و به روز ماندن به چیزی فراتر از آموختن احتیاج دارند.
یعنی دستیابی به بخش دیگری از مغز که مرکز فرماندهی احساسات، تمایلات و علایق است.
رهبران کارآمد سازمان می دانند که انگیزه و شور تغییر و حفظ آن توسط بخش دیگری در مغز امکان پذیر می شود.
بخشی که اتفاقا کارکردش از بخش نوقشر بسیار کند تر است
اما ندای ماندگاری می دهد. بنابراین رهبران کارامد سازمان می دانند که دادهای پژوهشی و آموزشی از طریق انگیزش،
تمرین مستمر و بازخورد، بهتر آموخته می شود.
بنابراین می توان گفت رهبران کارآمد در سازمان ها می دانند که
در کنار اموزش های نوین رهبری و آموختن سبک های کارآمد رهبری کردن، تمرین و ممارست در بدست آوردن خودآگاهینیز ضروری است.

منصوره مشیریان | کوچ رهبران و توسعه کسب و کارها
فرضیه آموزش خودمدار رهبری بویاتزیس
ریچارد بویاتزیس ( مشاور سازمانی و پژوهشگر دانشگاهی) طی سه دهه فعالیت در حوزه پرورش رهبری فرضیه آموزش خودمدار رهبری را ارائه میدهد. بویاتزیس معتقد است
خلق یک رهبر در آموزش خودمدار خلاصه می شود.
آموزش خودمدار یعنی رشد و تقویت آگاهانه آنچه که هستید
یا می خواهید باشید و یا هر دو. برای این کار باید دست به ۵ اکتشاف درونی بزنید.
فرضیه آموزش خودمدار رهبری بویاتزیس استوار بر ۵ مرحله از اکتشاف درونی است.
۵ کشف درونی نظریه آموزش خودمدار به کشف خودایده آل، کشف خودواقعی، کشف برنامه آموزشی، کشف افکارو احساسات جدید و در نهایت
ایجاد روابط حمایتی و مثبت برای تسهیل اصلاحات می پردازد.
ریچارد بویاتزیس معتقد است شروع این نظریه برای رهبران کارآمد سازمانها باید از کشف تصویری ایده آل از خود شروع شود چرا که
این گونه رهبران سازمان انگیزه می یابند و با استفاده صحیح از کارکرد ذهن توانایی های رهبری خود را تقویت میکنند.
انگیزه می یابید و این گونه با استفاده از کارکرد مغز تواناهایی رهبری را در خود تقویت میکنید