آنچه در این مطلب می‌خوانید
تفاوت مدیریت و رهبری از زاویه کوچینگ رهبری
مدیریت و رهبری از زاویه کوچینگ رهبری…
مقدمه:
مدیریت و رهبری موضوعی که این روزها حاشیه ها
و سوالات زیادی را برای فضای کسب و کارها به وجود اورده است.
بسیاری از شرکتها همچنان با فردی به نام مدیرعامل اداره می شود.
و بعضی از شرکتها نیز که با موضوع رهبری در کسب و کارها اشنا شده اند
مدیرانشان را به انواع دوره های اموزشی رهبری و کوچینگ رهبری فرستاده اند.
اگرچه که دانش افزایی همیشه از ارکان اصلی تغییر بوده است
اما نتیجه بعضی از آموزش ها مانند رهبری مانند
آموزش دوره های کامپیوتری ICDL نیست که نتیجه انها سریعا آشکار شود.
لذا بر ان شدم به عنوان یک کوچ رهبری که مدتهاست
در زمینه رهبری کسب و کارها و سازمانها مطالعه و کار مرتبط داشته ام
خواننده محترم را با نتایج ملموسی در مورد نقش مدیریت و رهبری در کسب وکارها آگاه سازم.
مدیریت چیست؟
در توصیف و کاربرد مدیریت مطالب بسیاری از جمله مقالات و کتابها
در دسترس عموم قرار گرفته شده است.
لذا در این مقاله به اختصار به بخشی از تعریف مدیریت می پردازم
که برای درک بهتر مقاله” تفاوت مدیریت و رهبری از زاویه کوچینگ رهبری” اهمیت دارد.
به زبان ساده مدیریت یک علم است.
در تعاریف، مدیریت را علمی مبتنی بر اثربخش سازی منابع مادی و انسانی سازمانها
و کسب و کارها در جهت تحقق اهداف سازمانی و کسب و کارها تعریف کرده اند.
بنابراین انتظار می رود مدیریت با توجه به اصولی مانند برنامه ریزی، نظارت، کنترل و …
منابع مادی و انسانی را در سازمانها و کسب و کارها با یکدیگر هماهنگ سازد.
نتیجه این هماهنگی بین منابع انسانی و مادی عامل مهمی در ارزیابی فردی است
که مسئولیت مدیریت سازمان و یا کسب و کار را به عهده داشته است.
اما آیا زمانی که صحبت از هماهنگ سازی نیروی انسانی و منابع مادی مطرح است
مدیریت به تنهایی می تواند این هماهنگ سازی را انجام دهد؟
آیا مدیریت به تنهایی می تواند در نتیجه این هماهنگ سازی ها ، سود کسب و کار و یا سازمان را تضمین کند؟!
برای دریافت پاسخ سوال شما را دعوت میکنم در بخش بعدی نیز همراه من باشید.
آیا مدیریت می تواند تضمین کننده تحقق اهداف سازمانی (کسب و کارها ) باشد؟
مدتهاست در دنیا این سوال مطرح شده است که
آیا با انواع شیوه های مدیریتی می توان افزایش سود و سرمایه را در سازمانها و کسب و کارها به ارمغان آورد؟
به هر حال یکی از مهم ترین اهداف سازمانی و کسب و کارها بدست اوردن پول و سود بیشتر است.
به این معنا که وظیفه اصلی مدیرها این است که بتوانند با به کارگیری انواع شیوه های مدیریتی
چنان هماهنگی بین منابع انسانی و مادی کسب و کارها و سازمان ها به وجود آورند که
نه تنها موجب بقای سازمان و کسب و کار باشد بلکه سود حداکثری را نیز به همراه داشته باشد.
به نظر شما چگونه می توان از یک انسان با نام مدیر انتظار داشت
که در هر لحظه هم بتواند بر افزایش سود تمرکز داشته باشد و هم تصمیماتی اتخاذ کند که مطابق با چشم انداز اولیه باشد؟
آیا زاویه دید انسانی که متمرکز بر منابع انسانی است با فردی که متمرکز بر منابع مادی است یکی است؟
واقعا شیوه تفکر و تمرکز مدیر مالی و مدیر منابع انسانی یکی است؟
با اندیشیدن به سوالات بالا پی میبریم که انتظار تحقق اهداف سازمانی بلند مدت و کوتاه مدت
مبتنی بر منشور و چشم انداز سازمانی و کسب و کار انتظار بیهوده ای است.
زیرا مسئولیت های ذکر شده در بالا به شیوه هایی از تفکر احتیاج دارد
که بی شک در زیرساخت های یک علم با نام مدیریت نمی گنجد.
لذا اگر به دنبال ماندگاری در دنیای کسب و کارها و یا افزایش سود و توسعه هستید باید
به نقش دیگری غیر از مدیریت نیز در کسب و کار و یا سازمانتان بیاندیشید.
سهم رهبری در نظام سرمایه داری و بازی تجارت چیست؟
اساسا هر گاه پای نیروی انسانی و هدایت آن در میان باشد موضوعی با نام رهبری می درخشد.
اگر در یک خانواده حداقل ۳ یا ۴ نفره زندگی کرده باشید
یعنی حضور یک یا دو والد به همراه خواهر و یا برادرتان
خوب می دانید که هماهنگی بین اعضای یک خانواده با توجه به توانمندیها،
اختلاف نظرها، استعدادها، علایق و … چقدر کار دشواری است.
در سیستم اداره کسب و کارها به روش های سنتی
که البته همچنان بسیاری از سازمانها و کسب و کارها با همین روش اداره می شود
همه چیز بر پایه اصول و مقررات، قابل اجرا در نظر گرفته شده بود.
اما در نظام سرمایه داری و بازی تجارت با بررسی نتایج سالها مدیریت دریافته اند که
از انجا که همه قوانین و مقررات از جانب انسانها وضع شده
و اتفاقا همین انسانها نیز موظف به اجرای ان هستند
لذا نیروی انسانی عنصر مهمی در بقا کسب و کار است
که کیفیت حضورش بقا و سود سازمان و کسب و کار را تعیین می کند.
بنابراین امروزه کیفیت کار نیروی انسانی از هماهنگی میان اعضا گرفته
تا افزایش انگیزه و اعتماد سازمانی موضوع مهم بازی تجارت و نظام سرمایه داری می باشد.
همه سیاستمداران، سرمایگذاران، تاجران، تولید کننده ها و … به دنبال راه هایی هستند
که بتوان با افزایش کیفیت کار نیروی انسانی، سود بیشتر را در ازای انرژی کمتر بدست آورد.
از این روی باید گفت سهم رهبری در بازی تجارت و نظام سرمایه داری روز به روز افزایش می یابد.
آیا یک مدیر می تواند همزمان یک رهبر هم باشد؟
هر کجا که پای بقا و سود در میان باشد کیفیت حضور انسانها و نوع تعاملات و همکاری ها حائز اهمیت می شود
و دانستیم برای توجه و تمرکز به این کیفیت در بازی تجارت و نظام سرمایه داری
نقش دیگری با نام نقش رهبری به کسب و کارها و سازمانها اضافه شده است.
حال سوال مهم اینجاست که
آیا یک مدیر می تواند همزمان یک رهبر هم باشد؟ یا بهتر بگوییم
آیا می توان مدیران را به مهارت رهبری تجهیز کرد و انتظار سود کلان و بقای کسب و کار را داشت؟
در باب این سوال نظرهای گوناگونی وجود دارد.
بعضی معتقدند که رهبری یک نقش ( شغل) نیست بلکه مجموعه ای از مهارت هاست.
به همین روی بسیاری از شرکتها، مدیران خود را روانه دوره های اموزشی
از جمله کوچینگ رهبری برای کسب مهارت رهبری کرده اند.
اما از جانب یک کوچ رهبری که سالهاست در کنار مدیران و کسب و کارها بوده ام
به عنوان یک نتیجه شخصی و البته نظریه های جدید و مبتنی
بر علوم جدید می گویم که این کار شدنی نیست.
تجهیز مدیران به مهارت رهبری مانند تجهیز یکی از والدین به مهارت های دیگر والد است.
فرض کنید در خانواده ای بنا به دلایلی فرزندان توسط یکی از والدین سرپرستی می شوند و
به اصطلاح عامیانه با مادری رو به رو هستیم که هم مادر بوده و هم پدر و یا به عکس آن
به نظرتان فرزندان به واقع تجربه هر دو والد را از یک والد دریافت کرده اند؟!
تجهیز مدیران به مهارت رهبری عملا نتایج شایانی را به همراه نمی آورد زیرا
اساسا شیوه تفکر و تمرکز مدیریت و رهبری کاملا متفاوت و مجزا از دیگری است.
نمی توان از یک انسان انتظار داشت در لحظه هم به دوردستها خیره شود و هم جلوی پایش را ببیند.
لذا باید پذیرفت که نتایج به سمت این می رود که درست
از هر دو نقش مدیریت و رهبری برای ماندگاری و سود بیشتر در یک سازمان و کسب و کار ضروری است
اما هر کدام از این نقش ها را باید فرد مستقلی ارائه کند و
نمی توان با تجهیز مدیران به مهارت های رهبری هر دو نقش را از یک نفر انتظار داشت.
سهم کوچینگ رهبری در افزایش سود و بقا کسب و کارها و سازمانها چقدر است؟
از آنجا که افزایش سود و بقا کسب و کارها و سازمانها به عوامل گوناگونی از جمله
نوع محصولات و خدمات، انگیزه های درون سازمانی، ارتباطات، تبلیغات و … مرتبط است
لذا برای دریافت آمار و ارقام مبنی بر سهم کوچینگ رهبری در افزایش سود
و بقا کسب و کارها و سازمانها می توانید در مرورگر گوگل جستجویی داشته باشید
بی شک با این روش پی به آمار و ارقام منتشر شده از جانب فدراسیون های بین المللی کوچینگ خواهید برد.
اما در مجموع باید گفت کوچینگ به عنوان یک مهارت و یا ابزار اثر بخش
سهم به سزایی در دو مقوله سود و بق و یا درحالت کلی تحقق اهداف سازمانی داشته است.
استفاده از کوچینگ رهبری برای افراد درون یک کسب و کار و یا سازمان از مدیر گرفته تا کارمند،
کیفیت ها را دستخوش تغییر می کند.
بی شک مدیران و رهبرانی که از جلسات کوچینگ رهبری استفاده می کنند
با کشف پتانسیل ها و افزایش حداکثری بهره وری مبتنی بر پتانسیل ها
به نتایجی دست می یابند که نظام سرمایه داری و بازی تجارت به دنبال آن است.
کوچینگ رهبری سهم قابل قبولی در افزایش انگیزه، اعتماد، انعطاف، ارتباطات، اراده، وفاداری، مسئولیت پذیری، خلاقیت، توسعه و …
درون هر سازمان و یا کسب و کاری را دارا می باشد.
از طرف دیگر با کوچینگ رهبری می توان مدیران مستعد را
به مهارت رهبری تجهیز کرد تا زین پس نقش متفاوت تری را نسبت به گذشته کاریشان ارائه دهند
مدیریت و رهبری از زاویه کوچینگ رهبری…
آنچه در این مطلب می‌خوانید
آخرین مطالب
کوچینگ رهبری و افزایش جرئتمندی در مدیران
کوچینگ و افزایش جرئتمندی
کوچینگ و افزایش قدرت مالی
پادکست شکوفان
