آنچه در این مطلب میخوانید
اصول طلایی رهبری تیم ها
رهبری تیم ها…
در مقاله “اصول طلایی رهبری تیم ها”
پا را فراتر از جملات و راهکارهای کلیشه ای گذاشته ام.
به زبانی دیگر در مقاله “اصول طلایی رهبری تیم ها”
از زاویه ای جدید به خواستگاه واقعی رهبری
و اصول طلایی و بنیادین رهبری تیم ها پرداخته ام.
اگر مدیری هستید به دنبال اصولی برای رهبری موثر تیمتان می گردید پیشنهاد می کنم
تا انتهای این مطلب همراه من باشید تا از مسائل مدیران مشابه خودتان مطلع گردید.
رهبری چیست؟
قبل از اینکه به اصول طلایی رهبری بپردازیم بهتر است
تعاریفمان را از رهبری یکسان سازی کنیم.
بارها برایم پیش آمده کتاب و یا مقاله ای را مطالعه کنم و یا حتی ویدیویی را ببینم
و در نهایت متوجه شوم که تعریف نویسنده
و یا ارائه دهنده مطلب با آنچه من در ذهنم داشتم کاملا متفاوت بوده است.
لذا قبل از شروع هر مقاله ای ابتدا به هم تعریفی کلمات و عبارت ذهنیمان می پردازم
زیرا در رهبری همه چیز پیرامون جزئیات ظریفی می چرخد که اغلب از قلم می افتد.
اگر به مقالات مدیریتی و یا ویکی پدیا کلمه مدیریت سری بزنید خواهید دید
که رهبری را یکی از وظایف رهبران عنوان کرده اند.
بنابراین انتظار می رود رهبری مهارتی مورد استفاده مدیران باشد .
اما واقعیت این است که رهبری مهارتی با شیوه تفکر متفاوت از مدیریت است.
به زبانی دیگرشاید رهبری یک مهارت باشد
اما رهبری خواستگاه متفاوتی از مدیریت دارد.
نمی توان از یک مدیر انتظار داشت رهبری را مانند آچاری فقط در مواقع لزوم استفاده کند.
اساسا هر مهارتی که به شیوه تفکر و الگوهای ذهنی متفاوتی احتیاج داشته باشد
مانند کوچینگ، رهبری، سیستم سازی نمی شود صرفا به عنوان یک ابزار به آن نگریست.
بنابراین وقتی می گوییم رهبری منظورمان اداره تیم ها به شیوه های موثر و خلاقانه است که در نهایت
نه تنها که پیروان وفادارتری را می سازد بلکه باعث دسترسی یافتن به نامحدود ها می شود.
رهبری فراتر از یک نقش و یا یک شغل است.
رهبری شیوه ای از نگرش است که خواستگاه متفاوتی را دنبال می کند.
خواستگاه رهبری چیست؟
رهبری هدایت تیم ها به شیوه ای موثر برای رسیدن به آرمان مشخصی دنبال می کند.
تمرکز رهبری بر چگونگی همسویی هر چه بیشتر تک تک افراد تیم است.
و تمایز رهبران نیز در بدست اوردن همین شیوه هایی موثر در همراه سازی افراد با یکدیگر در جهت مشخصی است.
بنابراین رهبری به دنبال کشف و خلق چگونگی هاست.
آنجا که پای آرمانی بزرگ در میان باشد رهبری می کوشد
تا با ایجاد سینرژی جمعی راهی برای تحقق آرمان بزرگ بیافریند.
رهبران خوب می دانند برای تحقق آنچه در سر دارند
بیش از هر تخصصی نیاز به پیروان وفاداری دارند
که خود را در تحقق آرمان رهبران شریک بدانند.
خواستگاه رهبری در اتحاد جمعی خلاصه می شود.
یعنی رهبری می کوشد تا به جای تمرکز روی اجرای بی نقص قوانین
و دستورالعمل ها دست به خلق روش هایی کاربردی تر و شراکت پذیر تر بزند.
بنابراین وقتی صحبت از تفاوت خواستگاه رهبری و مدیریت است
تفاوت در تمرکز این دو یعنی مدیریت و رهبری است.
در مدیریت می کوشیم تا کارها درست انجام شوند
در حالی که در رهبری بر چگونگی ایجاد اشتراکات بیشتر بین افراد تیم ها و رهبران متمرکزیم.
به همین دلیل است که می گویم مدیری که می خواهد رهبری را بیاموزد
و به صورت کاربردی به کار گیرد باید نوع فکر مدیریتیش و اغلب الگوهای ذهنیش را کنار بگذارد.
کاری که سالهاست در جلسات کوچینگ رهبری برای مدیران انجام داده ام و به جرات می گویم
که نتایج چشمگیر و رضایت بخشی را به همراه داشته است.
به نظر من مدیران توانمند به رهبری کردن تیم ها
رضایت مندی و انتفاع بیشتری را در زندگی شخصی و حرفه ایشان تجربه خواهند کرد.
چرا رهبری تیم ها در ایران کاری پر دردسر است؟
اگر از من به عنوان فردی که سالهاست در کنار مدیران با موانع توسعه ایشان رو به رو شده ام
و قدرتشان را آزاد ساخته ام بپرسید که چرا رهبری تیم ها پر دردسر است؟ خواهم گفت:
رهبری تیم ها در ایران کاری پردردسر است
زیرا اغلب مدیران ما الگوهای بسیار ناموثری را در اداره تیم ها استفاده می کنند.
در ایران مدیریت تبدیل به یک شغل مولتی تسک شده است.
اغلب مدیران ما پذیرفته اند که توانمندی انها در به دوش کشیدن وظایف مختلف است.
در ایران، دررابطه با موضوع مدیریت فرهنگ نانوشته ای وجود دارد
که متاسفانه همه مدیران توانمند را در خود غرق می کند.
مدیران امروز جامعه ایران را شاید بتوان پر مشغله ترین قشر ایران خواند.
و متاسفانه همین فرهنگ نانوشته دائما به مدیران القا می کند که پرمشغله بودن عیب نیست.
بنابراین در ایران مدیران اهل توسعه و توانمند به نوعی باور کرده اند
که با یک دست می توانند چندین هندوانه را بلند کنند
و همین امر باعث شده که همیشه یک جای کار بلنگد.
همیشه عاملی از نارضایتی در مدیران و تیم ها مشاهده میشود.
در مجموع می توان گفت رهبری تیم ها در ایران کار پردردسری است
چون مدیران ما با تفکر مدیریتی به رهبری نگریسته
و صرفا رهبری را مانند یک ابزار می دانند که د رمواقع لزوم از آن استفاده کنند و
البته همان فرهنگ نانوشته در مدیریت نیز هر روز هیزم این اتش را شعله ور تر ساخته
و دردسرهای رهبری تیم ها را هر روز با شعار “هر که بامش بیش برفش بیشتر” به سر مدیران فرو میریزد.
الگوهای نامناسب رایج در رهبری تیم ها چیست؟
وقتی صحبت از الگو مطرح می شود فارغ از مناسب یا نامناسب بودن
آن باید بدانیم در واقعیت الگو چگونه شکل می گیرد.
الگو رهبری تیم ها مانند همه الگوهای دیگری که در هر زمینه ای از آن سخن می گوییم
به چگونگی بسته شدن مدارهای عصبی در مغز ما مرتبط است.
بنابراین وقتی سخن از الگوهای نامناسب مطرح است
قبل از هر حرف و پیشنهاد کلیشه ای که امروز باب شده است
نیاز به دیدن و شکافتن مدارهای عصبی ذهنی داریم
و البته ساختن مدارهای عصبی جدید
که همان الگوهای مناسب رهبری جایگزین هستند.
الگوهای نامناسب رایج در رهبری تیم ها اغلب از تجارب گذشته
و ادبیات فرهنگی جاری در فضایی که در آن زیست می کنید نتیجه می گیرد.
از الگوهای نامناسب رایج در رهبری تیم ها می توان به رفتارهای کلیشه ای و هدف دار اشاره کرد.
مثلا من به عنوان مدیر شرکت می خواهم تیمم را رهبری کنم
و جایی خوانده ام که اگر با آنها صمیمی شوم پیروان وفادارتری خواهم ساخت.
چه بسیار مدیرانی را دیده ام که با همین رفتارهای کلیشه ای لطمه های اساسی خورده اند.
از دیگر الگوهای نامناسب رهبری تیم ها این است
که بیاندیشیم الگوی رفتاری مناسبی به عنوان رهبر تیم برای آنها داشته باشیم.
در حالی که الگو برداری به شیوه طوطی وار نه تنها که پاسخ گو رهبری بر تیم ها نیست
بلکه تملق و چاپلوسی را از یک طرف و کینه و کوته نظری را از سوی دیگر رواج می دهد.
متمدنانه رفتار کردنهای کلیشه ای و یا به قول خودمان روشن فکرانه عمل کردن نیز از الگوهای نامناسب رهبری تیم هاست.
مدیرانی را می شناسم که به خیال خود اگر جو بین زنان و مردان را در تیم ها ازادتر بسازند و تعداد دورهمی ها را بیشتر کنند
می توانند پیروان وفاداری بسازند در حالی که حاصل آن ریشه دار شدن مسائل در تیم ها در مدت زمان کوتاه بوده است.
خلاصه الگوهای نامناسب رهبری تیم همیشه از راهکارهای ذهن تحلیلی نتیجه می گیرد
در حالی که رهبری بی شک نیاز به مرتبه ای از ذهن با نام ذهن آفرینشگر دارد.
اصول درست رهبری تیم ها چیست؟
برای اینکه الگوهای مناسب را در رهبری تیم ها بسازیم
نیاز به شکستن الگوهای نامناسب قبلی و ایجاد مدارهای عصبی جدید و پایدار سازی آنها داریم.
اصول طلایی و درست می تواند معیار خوبی برای شکستن اصولی الگوهای نامناسب و جایگزین کردن انها باشد.
اصول طلایی و درست رهبری تیم ها ما را به سوی هدایت موثر تیم ها و افزایش پیروان وفادار میکند.
پیروان وفادار همان موضوع پر اهمیت در رهبری است که تحقق ارمان های بزرگ سازمانها و کسب و کارها را رقم میزند.
اصول طلایی رهبری تیم ها را می توان بر پایه ۴ اصل خلاقیت، همدلی، اشتراک سازی و رشد بیان کرد.
مدیرانی که به دنبال رهبری موثر تیم هایشان هستند.
بر پایه همین اصول خوب می دانند که کار انها بیش از هر رفتار کلیشه ای ایجاد بستر و فضایی
برای افزایش خلاقیت، همدلی، اشتراک سازی و رشد است
لطفا رفتارهای طوطی وار و کلیشه ای را کنار بگزایرید.
اگر قائل به این هستید که
رهبری می تواند انتفاع و دسترسی نامحدود را به سازمان ها و کسب و کارتان بیاورد
پس درست پا به میدان بگزارید و قبل از هر چیز بیاندیشید
که رهبری تمرکز به نکاتی ظریف تر از موست که دیوار شما را تا ثریا از مدیریت جدا خواهد ساخت.
به عنوان مثال اصول طلایی به شما یادآور می شود
که فضای تیم ها را پر از رنگ خلاقیت کنید و خلاقیت تکرار نمی پذیرد بلکه در محیطی پویا ساخته می شود.
پس دست از الگوسازیهای غیر اصولی و طوطی وار بردارید و ذهن افرینشگرتان را بیدار سازید.
رهبران موفق در هدایت تیم ها اولین گام را از تغییر لایف استایل خود
و بازبینی تفکرشان در سایه بیدار سازی ذهن آفرینگشرشان اغاز می کنند.