آنچه در این مطلب می‌خوانید
چه چیزهایی ذهن رهبران را منحرف می سازد؟
در مقاله “چه چیزهایی ذهن رهبران را منحرف می کند؟”
به دنبال واقعیت های انحرافی ذهن رهبران و چگونگی جلوگیری از انحرافات هستیم.
خواندن مقاله “چه چیزهایی ذهن رهبران را منحرف می کند؟”
را به همه افراد، فارغ از نقش و یا جایگاه اجتماعیشان توصیه می کنم.
زیرا رهبری چیزی فراتر از یک نقش و یا شغل است.
استفاده نادرست از توانمندی رهبری انحرافات ذهنی فراوانی را
در زندگی شخصی و حرفه ای به وجود می آورد.
رهبر کیست؟
از آنجا که در سال های اخیر کلمه رهبر را و یا لیدر را
بیش از هر وقت دیگر در شبکه های اجتماعی و بین مردم می شنویم
شاید بهتر است قبل از پرداختن به موضوع انحراف ابتدا تعریفمان را از کلمه رهبر هم سو سازیم.
رهبر فردی تاریخ ساز است. یعنی اولین تمایل رهبر
بر تحول تاریخی و ایجاد سبکی جدید در حوزه مورد نظرش می باشد.
بسیاری نقش رهبری را در مهارت همراه کردن افراد
در جهت تحقق اهدافشان می شناسند.
به هر روی رهبران با متمرکز بر خلق اتحادهای گروهی
و وفادار سازی آنها تحقق ارامانشان را رقم می زنند.
هر چقدر آرمان بزرگ رهبران انتفاع جمعی بیشتری را به همراه داشته باشد
احتمال همراهی افراد در این تحقق گروهی بیشتر می شود.
توانمندی استفاده از مهارت های نرم در مسیر تحقق ارمان رهبران
پیروزی حداکثری آنها را رقم میزند.
البته که تاریخ ثابت می کند ماندگاری پیروزی های رهبران
به میزان ارزش آفرینی و آزادی حداکثری که به وجود می اورند وابسته است.
بنابراین رهبر فردی است که در ایجاد اهداف اشتراکی متمرکز است
و با تمرکز بر ایجاد انتفاع جمعی شیوه های جدید را در انجام کارها می آفریند.
رهبری یک استعداد ذاتی و یا اکتسابی؟
بعضی به اشتباه می اندیشندکه رهبری یک شغل است.
در حالی که رهبری یک مهارت است.
یعنی فرقی نمی کند که مشغول چگونه فعالیتی هستید
و یا چه حرفه و شغلی را در حال حاضر انجام میدهید
. مهم شیوه نگرش و نحوه رو به رو شدنتان با مسائل است.
مارتین سلیگمن پدر علم روانشناسی مثبت ثابت می کند
که فضیلت رهبری رهبری یک فضیلت ذاتی است
که از زیر مجموعه توانمندیهای منحصر به فردی تشکیل شده است.
بر اساس نظریه مارتین سلیگمن
رهبری مانند دیگر فضیلت ها در همه نوزادان از بدو تولد وجود دارد
اما در بعضی نقطه قوت انها و در بعضی دیگر نقطه قابل بهبود آنها خواهد بود.
اگر از من بپرسید که آیا رهبری یک فعل ذاتی و یا اکتسابی است؟
با توجه به تجاربم که سالها همراه مدیران بوده ام
و توانمندی رهبری و مدیریت آنها را از نزدیک لمس کرده ام خواهم گفت:
درست است که می توان مهارت رهبری را در خود تقویت کرد
اما بی شک آنها که فضیلت رهبری برایشان نقطه قوت است در این مسیر سریع تر به نتایج مطلوبشان دست می یابند.
بنابراین اگر در جایگاه رهبر یک گروه و یا یک سازمان و … هستید
نگران نباشید بی شک می توانید شم رهبری خود را ارتقا دهید.
البته شرط افزایش توانمندی رهبری و ورود به ذهن آفرینشگر رهبران انتخاب یک همراه خوب است.
اگر قرار است تحولی را رقم بزنید شخصی را بیابید که در پارو زدن به شما کمک کند.
آیا یک مدیر خوب می تواند رهبر خوبی برای سازمانش باشد؟
از اشتباهات رایج در موضوع رهبری این است که بسیاری رهبری را همان مدیریت میشناسند.
بارها با مدیران با تجربه در سازمان ها ی مختلف جلسه داشته ام
و متوجه شده ام آنها که با تجربه ترند خوود را رهبر سازمانشان می پندارند.
انگار برای اغلب مردم به ویژه مدیران ارتباطی ذهنی بین تجربه مدیریت و رهبری وجود دارد .
بزرگترین اشتباه مدیران همین جا رقم میخورد زیرا مدیریت و رهبری
از دو خواستگاه متفاوت به مسائل نگاه می کنند.
لذا راه حل ها و نتایج فعالیتشان نیز بسیار متفاوت است.
اغلب ارزیابی های سازمانی مدیران نشان میدهد
که حتی با تجربه ترین مدیران نیز همیشه نتایج عالی رقم نمیزنند.
زیرا هنر مدیران و خواستگاه مدیریت
قبل از هر چیز درست انجام شدن کارها و رسیدن به تارگت های مشخص است.
یک مدیر به خط مستقیمی که رو به رشد است می اندیشد.
بنابراین نمی توان حتی از یک مدیر با تجربه انتظار داشت
وقتی پای یک پروژه بزرگ به میان می آید
آبروی حرفه ایش را کنار بگذارد و به خلق تارگت های متفاوت تر از آنچه گذاشته شده است بپردازد.
بی شک نوع نگرش و تفکر مدیریت با رهبری بسیار متفاوت است.
تمرکز رهبران تحول افرینی است در حالی که تمرکز مدیران حفظ استاندارادهاست.
البته که توانمندی مدیریت و رهبری هر دو مورد نیاز سازمان هاست.
اما به جرات می گویم نمی توان از هر یک انتظار دیگری داشت.
اتفاقا مدیران باتجربه بسیاری را می شناسم
که اگر چه بسیار مدیران برجسته ای هستند
اما در ایجاد تیم های کاری بزرگ و رهبری موثر آنها ناتوانند.
شرط تبدیل یک مدیر خوب به رهبر بزرگ خالی کردن ذهنش از تمام تجارب مدیریتیش می باشد.
اگر شیوه تفکر و نگرش مدیریتی تغیییر نکند
بی شک از مدیر خوب به رهبری موثر نخواهیم رسید.
انحراف ذهنی رهبران به چه معناست؟
انحرافات ذهنی از تداخلات هیجانی ناسازگار حاصل می شود.
هنگامی که فکر و احساس رهبر در یک راستا نباشد انحراف از معیار به وجود می آید.
ذهن حاصل انسجام بین مغز و قلب است.
اگر مغز را مسئول افکار و قلب را مسئول اعمال بپنداریم
بنابراین عدم انسجام بین افکار و اعمال نتایجی از انحراف را رقم میزند.
بارها در سیستم سازی سازمانها با نمونه های واقعی
از عدم هماهنگی و انسجام بین ذهن رهبر با سازمانش بوده ام. به جرات می گویم:
از بزرگترین معضلات موجود در سازمان ها نداشتن یک سیستم منسجم با ذهن رهبر سازمان است.
بنابراین وقتی صحبت از انحراف ذهنی رهبران مطرح می شود
یعنی عدم هماهنگی و انسجام در رهبران در نهایت بستر ساز فرهنگ نامناسب پیشرفت و توسعه سازمانی می شود.
عامل اصلی فروپاشی سازمانها چیست؟
اغلب مدیران و رهبران زمانی که به مشکلی در سازمانشانشان بر میخورند به سراغ من می آیند
یا شاید بهتر بگویم ان زمان که مدیران و رهبران
همه تلاش هایشان را برای ایجاد تحول و تحقق اهداف سازمان کرده اند
اما به نتیجه مطلوبی دست نیافته اند حضور فرد دیگری در سازمان را الویت خود قرار می دهند.
در سیستم سازی سازمانهای اغلب این مدیران
واقعیت مشترکی پنهان است و ان هم بی توجهی به ذهن رهبران سازمان بوده است.
سازمان مانند کودک شیرخواری است
که همیشه در حال تغذیه شدن از طریق مادرش و یا همان رهبر سازمان است.
اگر رهبران را تحول افرینان سازمان بنامیم که ذهن آنها همگون با توسعه ای پایدار حرکت می کند.
باید بپذیریم که فرهنگ نانوشته سازمانها که از ذهن رهبر تغذیه می کند و تاثیری مستقیم در عملکرد سازمان دارد.
بنابراین انحراف ذهن رهبر به معنای عدم هماهنگی مطلوب بین بخش های مختلف سازمان و نتیجه گیری های ضعیف تر از حدانتظار است.
عدم توجه به انحرافات ذهنی رهبران بی شک بزرگترین عامل فروپاشی سیستم ها وسازمان هاست.
ذهن رهبران چگونه منحرف می شود؟
موضوعات متنوعی در انحراف ذهنی رهبران موثرند
که می توان وجه اشتراک همه انها را موضوعاتی بدانیم که ترس، خشم و یا شرم رهبران را بیدار ساخته باشد.
هر عاملی که ترس و یا خشم و یا شرم رهبران را بیدار سازد
موجب انحرافات فکری آنها می شود و در نهایت نتیجه درستی را به همراه نخواهد داشت.
تاریخ نمونه های واضحی از تصمیمات ترس محور رهبران بزرگ
که موجب انحراف آنها درتصمیم گیری های سرنوشت ساز شده است در خود جای داده است.
بارها داستان رهبرانی را خوانده اید و یا شنیده ای
د که به دلیل از دست دادن همراهانشان نتایج نا مطلوبی را رقم زده اند.
و یا رهبرانی که در زمان حمله به مرزهای فرهنگی و جغرافیای سازمانشا
ن آتش خشمشان روشن شده و به صورت ناموثری آنها را در چرخه عمل و عکس العمل به دام انداخته است.
بنابراین ذهن رهبران به راحتی می تواند منحرف شود
زیرا رهبران نیز انسانند و در شرایط گوناگون می توانند درگیر انتخاب ها و تصمیم های لحظه ای شوند.
چگونه می توا ذهن رهبران را از انحراف دور نگاه داشت؟
همان طور که می دانید انحراف ها از همان خشت اول شروع می شود
بنابراین وقتی صحبت از انحراف می شود پای یک اتفاق تدریجی در میان است.
حتما تا کنون داستان های متنوعی از رهبران مختلفی شنیده اید
که توسط معاونان، وزیران و … نتایج نامطلوبی را در حوزه فعالیتشان رقم زده اند.
اگر کمی با کارکرد مغز و چگونگی تشکیل ذهن آشنا باشید بی شک با کلمه تله های ذهنی آشنایی دارید.
بنابراین نمی توان گفت که دقیقا دلیل انحراف رهبران
و در نتیجه شکست آنها مستقیما به اخبار و اطلاعات وزیران، مدیران و یا معاونان مربوط می شود.
بلکه تله های ذهنی که از پیش در ذهن رهبران وجود دارد
چنین اخبار و اطلاعاتی را رصد می کند. و در نهایت از طریقی دریافت می کند.
بنابراین تغییر معاونان و مدیران و وزیران و …
لزوما از انحراف رهبران جلوگیری نمی کند
بلکه یافتن تله های ذهنی رهبران به صورت مستقیم چاره این کار است.
علم و تجربه ثابت می کند حضور یک ناظر بیرونی
در کنار رهبران باعث رشد شم رهبری و جلوگیری از انحرافات ذهنی انان می شود.
کوچینگ رهبری ابزاری توسعه ای و جدید در خدمت رهبران است
که قابلیت های فوق را برای آنها فراهم می آورد.
آنچه در این مطلب می‌خوانید
آخرین مطالب
کوچینگ رهبری و افزایش جرئتمندی در مدیران
کوچینگ و افزایش جرئتمندی
کوچینگ و افزایش قدرت مالی
پادکست شکوفان
