آنچه در این مطلب میخوانید
با کوچینگ رهبری می توان مانند رهبران موفق اندیشید
در مقاله چگونه مانند رهبران موفق بیاندیشیم
به دنبال ارائه نکات ظریف و متمایز کننده رهبران موفق در دنیای تکنولوژی هستیم.
رهبران موفق پیش از آنکه متمرکز بر دستاورهایشان باشند
متمرکز بر شیوه تفکرشان می شوند.
در ادامه این مطلب چگونگی استفاده از این تفاوت نگرش را بیان کرده و نتایج آن را بررسی می کنیم.
رهبر کیست؟
رهبر کلمه ایست که این روزها زیاد می شنویم. البته این بدان معنا نیست که
رهبری شغل و یا نقش جدیدی است
بلکه به این معناست که امروز زوایای مختلفی از توانمندی رهبری کشف شده است.
درست است که نقش رهبری در جامعه امروز پررنگ تر از قبل گشته است.
اما آنچه در مورد رهبری در طول دهه ها تغییر نکرده است، این است که رهبران، تفکر تاریخ ساز دارند.
رهبر فردی با آرمان بزرگ است که می تواند
انسانها را در مسیر تحقق این ارمان با خود همراه کند.
بنابراین می توان تخصص ویژه رهبران را توانایی آنها در همراه کردن انسانها دانست.
هیتلر و گاندی هر دو رهبر بودند و فارغ از نگاه ارزشی به شیوه رهبری این دو
می توان گفت هر دو نتایج بزرگی را در دنیا توسط اتحاد جمعی پیروانشان به وجود آوردند.
در روزگار امروز نیز به عنوان نمونه می توان گفت
شیخ محمد حاکم امارات و هبت الله رهبر طالبان هر دو رهبرند و لی هر یک نتایج متفاوت و بزرگی را در تاریخ رقم زده اند.
نقش رهبر بیش از اینکه نقشی تکنیک محور باشد
نقشی تاکتیک محور است.
یعنی رهبران شیوه های متفاوتی در همراه سازی تیمی دارند. و تفاوت رهبران نیز از همین زاویه قابل مشاهده است.
بنابراین رهبری یک نقش تاکتیک محور است
که برای تحقق آرمانی، تیم هایی در تعامل با هم تشکیل میدهد تا تاریخی را تغییر دهد.
تفاوت رهبران موفق و رهبران ناموفق در چیست؟
بعضی موفقیت رهبران را بر اساس اثر گزرای جمعی و تحولات تاریخی رهبران می سنجند.
بنابراین فردی که تحولی را در دنیا نیافریده باشد را رهبر نا موفق می خوانند.
اما تاریخ نمونه های فراوانی از رهبرانی که اثرگزاری بالای جمعی داشته اند
و تحول آفرین هم بوده اند در اختیار ما گذاشته است. که اتفاقا موفق هم نبوده اند.
مثلا موسولینی هم یک رهبر با اثر گزاری بالا و تحولی انقلابی بوده است
اما تاریخ او را رهبر موفقی نمی خواند.
بنابراین نمی توان موفق بودن یا نبودن رهبران را محدود
به بعد خاصی کرد.
بلکه نوع تفکر و شیوه عمل رهبران دو عامل متمایز کننده رهبران از یکدیگر است.
چگونه اندیشیدن رهبران عامل تعیین کننده ای در موفقیت و یا شکست آنها ست.
زوایای دید رهبران و چگونگی ارتباط این زاویه دید
به نیاز انسانها در تحقق ارمان بزرگ رهبر، عاملی ضروری در موفقیت رهبران است.
بنابراین تفاوت رهبران موفق و رهبران نا موفق را در شیوه تفکر انها می توان جستجو کرد.
تمرکز اصلی رهبران کجاست؟
تا کنون به این موضوع فکر کرده اید که چگونه
یک خواننده، نویسنده، فیلم ساز و در کل فردی که دارای سبک متفاوتی ازتفکر بوده است
انقلابی را در حرفه خود پدید می آورد؟
یا تا کنون به این موضوع اندیشیده اید که چطور
یک نویسنده ، خواننده ، فیزیکدان و … این همه طرفدار را در سراسر دنیا به طرف خود جلب می کنند؟
تمرکز رهبران حائز اهمیت است زیرا عامل متمایز کننده رهبران است.
به نوعی تمرکز جهت گیری ذهنی رهبران را نشان می دهد.
ممکن است شما با توجه به شغل و یا جایگاه اجتماعی و خانوادگیتان به نقش رهبری دست یافته باشید
اما فراموش نکنید که جایگاه رهبران در جامعه را کیفیت همراهی پیروانشان تعیین می کنند.
تمرکز اصلی رهبران باید روی کیفیت حضور افراد در کنار هم و افزایش این کیفیت باشد.
فردی که به دنبال خلقی بزرگ در تاریخ است و یا به دنبال ثبت امضای خودش در سبک خاصی است
بی شک آگاهانه و یا ناآگاهانه نقش رهبری را قبل از هر نقش دیگری برای خود انتخاب کرده است.
بنابراین رهبران موفق انسانها را منابعی ارزشمند
در جهت تحقق ارمانشان می دانند. و با تمرکز روی نیاز انسانها آنها را شریک در ارمان خود می کنند.
مانند کاندیدای انتخابات رئیس جمهوری که به عنوان رئیس جمهور آینده انتخاب می شود
و مردمی در سراسر دنیا این پیروزی را جشن می گیرند.
زیرا این رئیس جمهور و حزبش بیشتر به کیفیت حضور افراد تمرکز داشته اند
لذا توانسته اند به مردم حس اشتراک و تعامل موثر بیشتری را القا کنند.
شیوه تفکر رهبر چه تفاوتی با شیوه تفکر دیگر مشاغل دارد؟
اگر نقش رهبری را یک شغل در نظر بگیریم مثل نقش معلم که خالق شغل معلمی است
و یا نقش مدیر که خالق شغل مدیریت است.
می توان گفت مشاغل را نقش افراد رقم می زنند.
به همین دلیل است که شیوه تفکر
هر یک از نقش ها مثل رهبر ، مدیر، معلم و …
در چگونگی تحقق ارمانهای شغلی حائز اهمیت است.
هر نقشی قابلیت تحول آفرینی در همان نقش را دارد
مثلا یک مربی تیم فوتبال می تواند فرگوسنی باشد که خالق نقشی جدید در مربی گری فوتبال است.
بنابراین شیوه تفکر هر نقشی می تواند تحولی تاریخی در آن نقش بیافریند.
شیوه تفکر رهبر نیز نه تنها که عامل متمایز کننده رهبر است
بلکه الویت های انتخابی او را مشخص می کند.
تاریخ ثابت می کند هر کجا پای رهبری موفقی در حوزه های مختلف اجتماعی مطرح بوده است
باوری عمیق در رابطه با واقعیت انسانها نهفته است.
شیوه تفکر رهبران موفق متفاوت از دیگر مشاغل اجتماعی است
زیرا بر خلاف دیگر مشاغل که به کارکردن و رسیدن به تارگت های مشخص شده می اندیشند،
رهبری به انسانها و چگونگی تعامل با آنها می اندیشد.
بنابراین ملکه ذهن رهبران موفق باوریست
که انسانها را منابع ارزشمندی در نظر میگیرد لذا الویت رهبران در هر انتخابی انسانها و آسودگی آنهاست.
رهبران موفق چگونه می اندیشند؟
رهبران موفق همانها هستند که تاریخ از آنها با نام یک متحول کننده و یا افرینشگر یاد می کند.
رهبران موفق سبک منحصر به فرد خودشان را در هدایت تیم ها و همراه کردن حداکثریشان دارند. زیرا تمرکز رهبران بر افزایش کیفیت حضور پیروان است.
رهبران موفق برای حضور موثر بیشتر از هر چیز دیگری ارزش قائلند.
بنابراین جهت اندیشیدن آنها به منافع حداکثری متمرکز می باشد.
اما نکته مهم در منافع حداکثری توجه به اشتراکات خلق شده میان رهبر و پیروان است.
خاطرم هست زمانی که برای بازدید از کاخ شاه به کاخ موزه سعدآباد رفته بودم
تفاوت ظریفی در نوع چیدمان کاخ محمدرضا پهلوی و رضاخان پهلوی دیدم.
تفاوتی که حاصل از دو شیوه تفکر و در نتیجه مملکت داری این پدرو پسر بود.
در کاخ رضاشاه به مراتب اشتراکات مختلفی
از فرهنگ و رسوم ایرانی و اریایی از نحوه چیدمان گرفته تا وسایل استفاده شده به چشم می خورد
در حالی که در کاخ محمدرضا شاه پهلوی سبک مدرنیزه و آثار بین المللی بیشتری به چشم میخورد.
درست است که هر دو پدر و پسر پهلوی به منافع حداکثری می اندیشند
اما ایجاد شراکت هایی از جامعه ایرانی و استفاده از توانمندیهای آریایی در تفکر رضاشاه بیشتر به چشم میخورد.
بنابراین تمایز رهبران موفق در شیوه تفکر و تمرکز آنهاست.
آنها که انسانها را سرمایه غنی می دانند و به دنبال ایجاد اشتراکات و منافع حداکثری هستند موفق تر بوده اند.