آنچه در این مطلب میخوانید
تفکر سیستمی در سازمان
مقدمه:
در مقاله تفکر سیستمی در سازمان به موضوع تفکر به شیوه سیستمی در مقابل تفکر به شیوه سنتی پرداخته ایم.
تفاوت بین تفکر سیستمی در سازمان و تفکر سنتی در سازمان را بیان کرده و فواید استفاده از تفکر سیستمی را در سازمان برشمرده ایم.
بی شک تفکر سیستمی در سازمان شیوه نوینی بر نگرش است که سرعت و دقت را در سازمان افزایش داده
و وابستگی ها را به مدیر و یا هیئت مدیره کاهش می دهد.

منصوره مشیریان | کوچ رهبری سیستم
تفکر سیستمی چیست؟
تفکر سیستمی شیوه ای از نگرش و باورها می باشد.
تفکر سیستمی راه حلی جدید برای روبه رو شدن با مسائل است.
این لطف دنیای تکنولوژی است که برای هر مشکلی راه حلی نوین و کارآمد را ارائه میدهد.
تفکر سیستمی، تفکری کارآمدتر از تفکر سنتی به سازمان دارد.
در تفکر سیستمی هر فرد، فرایند، سند و … یک سیستم در نظر گرفته میشود. همه سیستم ها خود متشکل از زیر سیستم های دیگر هستند.
بنابراین در تفکر سیستمی سازمان یک سیستم بزرگ و همه افراد، منابع، اسناد، فرایندها و … زیر سیستم،
سیستم اصلی یعنی سازمان هستند.
از طرفی همه این زیر سیستم ها خود در جایی سیستم اصلی و متشکل از زیر سیستم های دیگر می شوند.
به عنوان مثال زیرسیستم منابع خود دارای زیر سیستم های دیگری همچون منابع مالی، منابع انسانی، منابع ارزشی و … می شود.
و هر کدام از این زیر سیستم ها مانند منابع انسانی به زیر سیستم های دیگری
مثل کارمندان اداری، کارمندان دفتری، کارمندان حوزه تکنولوژی و … تقسیم پذیرند.
در تفکر سیستمی از کل به جز سازمان قابل رویت و نظارت می باشد است.
بنابراین استفاده از تفکر سیستمی در سازمان در مقابل تفکر سنتی متناسب تر با دنیای تکنولوژی و هوشمند سازی است.

منصوره مشیریان | کوچ رهبری سیستم ها
فواید استفاده از تفکر سیستمی در سازمان چیست؟
تفکر سیستمی هدیه دنیای تکنولوژی به سرعت ودقت بیشتر در سازمان هاست.
در دنیای تکنولوژی انتظارها به سمت بهینه سازی عملکرد در سرعت و دقت بالا جلب شده است.
همه سازمان ها به دنبال بهبود فرایندها، افزایش سرعت و دقت هستند.
در زیر به تعدادی از فواید تفکر سیستمی در سازمان به صورت مختصر اشاره شده است:
- نظارت بر فرایندها به صورت مکانیزه و غیرحضوری
- حذف فرایندهای اضافی در سازمان
- مکانیزه کردن فرایندها و حذف کارمندان اضافی در سازمان
- افزایش سرعت پاسخگویی به مدیران و مشتریان در سازمان
- افزایش عملکرد با استفاده از شیوه های حل مسئله سیستمی در سازمان
- کاهش زمان در عارضه یابی و کشف زیر سیستم معیوب در سازمان
- ایجاد زمان اضافی برای مدیران و رهبران در سازمان
- حذف جلسات بی حاصل در سازمان
- هم سو شدن تفکرات در تصمیم گیری های سازمان
- ایجاد اعتماد و هم بستگی در سازمان
- کاهش استرس و فشار کاری بر مدیران و کارمندان سازمان
- افزایش کیفیت روابط و خدمات در داخل و خارج از سازمان
- افزایش آزادی عمل برای مدیران و رهبران سازمان
- حذف وابستگی فیزیکی سازمان به پرسنل سازمان
- حذف وابستگی فیزیکی سازمان به مدیران و رهبران سازمان
- کاهش هزینه ها در سازمان
- و …

منصوره مشیریان | کوچ رهبری سیستم
تفاوت تفکر سیستمی با تفکر سنتی در سازمان
تفکر سنتی یا همان تفکر گذشته برای اداره سازمان ها شیوه نگرشی است که به دنبال راه حل و رفع بحران امروز است.
در این شیوه نگرش وابستگی به شرایط بیرونی زیاد است.
شیوه نگرش تفکر سنتی همیشه سازمان را آماده دفاع و یا حمله نگاه می دارد.
تفکر سنتی گروهی از مشاوران و منتورها زبر دست را در سازمان برای دفع عواقب احتمالی و انتخاب های بحرانی در خود جای می دهد.
در تفکر سنتی مدیران سازمان بیشتر از هر کارمندی کار می کنند و بیشتر از هر نیرویی فشار کاری بالا را تجربه میکنند.
در تفکر سنتی، سازمان به حضور مدیر وابسته است و اغلب مدیران سازمان با مسئله کمبود وقت و خستگی دست و پنجه نرم میکنند.
فشار کاری در بحران ها و تصمیم گیریهای کلان اقتصادی بیشتر شده و روابط درون سازمان و خارج از سازمان را به حاشیه می برد.
همه اینها در حالی است که در تفکر سیستمی که هدیه تکنولوژی به سازمان هاست تمرکز اصلی روی مکانیزه کردن فرایندها و سازمان است.
در شیوه نگرش تفکر سیستمی وابستگی سازمان به مدیران و رهبران از ضعف های سازمان محسوب میشود
و با دادن راهکاری به نام سیستم سازی این ضعف را بر طرف میکند.
بنابراین در تفکر سیستمی علاوه بر اینکه آزادی مکانی برای مدیران سازمان و حتی در بسیاری از مواقع کارمندان و مشتریان ساخته می شود
بلکه آرامش و صلح را نیز افزایش می دهد.
در تفکر سیستمی با تمرکز بر سیستم اصلی و ایجاد فرایندهای سیستمی علاوه بر اینکه اشتباهات موهبت های قابل جبران تعریف می شوند
بلکه در مکانیزه کردن سیستم و حذف فرایندها و پرسنل اضافی نیز می کوشد.
خلق تفکر سیستمی در سازمان از کجا شروع می شود؟
همان طور که از تیتر مطب مشخص است صحبت ما از شیوه ای تفکر آغاز می شود.
قدرت فکر کردن و کردن،
نظارت بر افکار و تغییر افکار کار منحصر به فردی است
که در میان مخلوقات روی زمین
فقط نصیب انسان ها شده است.
وقتی صحبت از تفکر سیستمی مطرح می شود،
سیستم را همچون فردی صاحب تفکر در نظر میگیریم.
چرا که سیستم متشکل از انسان و تمامی فرایندها و اشیایی است که تحت کنترل و فرمان او به حرکت در می آیند.
بنابرانی تفکر سیستمی در سازمان، سازمان را فردی دارای تفکر در نظر میگیرد.
مغز متفکر این سازمان مدیر و یا هیئت مدیره آن سازمان است.
برای خلق تفکر سیستمی در سازمان نیاز به ایجاد تفکر سیستمی در مدیران و هیئت مدیره سازمان هستیم.
شیوه نگرش مدیر و یا هیت مدیره در خلق تفکر سیستمی نقش حیاتی دارد،
زیرا کالبد سازمان، روح و تفکرش را از مدیر و یا هیئت مدیره سازمان می گیرد.
بنابراین اگر در سازمانتان به دنبال حذف فرایندها و پرسنل اضافی هستید و یا به دنبال خلق آرامش و تسریع فرایندها توسعه ای سازمانتان هستید
بی شک نیاز به خلق تفکر سیستمی در خودتان هستید.
جلسات کوچینگ رهبری سیستم می تواند انتخاب بهینه ای برای خلق و تثبیت تفکر سیستمی باشد.

منصوره مشیریان | کوچ رهبری سیستم
تفکر سیستمی چگونه عمل میکند؟
برای آگاهی از تفکر سیستمی کافی است اندکی در مورد کارکرد مغز اطلاعات داشته باشیم.
مغز سیستم فرمان دهند بدن هر موجود زنده ایست.
در انسان مغز می تواند به شیوه های مختلفی بیاندیشد و عمل کند.
در میان موجودات زنده تکامل به معنای تغییر و به روز رسانی استایل شخصی و حرفه ای در زندگی،
فقط در انسانها یافت می شود.
بنابراین کارکرد مغز انسان متفاوت است.
در مغز بخش های مختلفی وجود دارد. یک بخش مسئول مشاهده کردن وقایع،
بخش دیگر مسئول درک کردن و تفسیر وقایع، بخشی به پردازش و انتخاب بهترین راهکار و همچنین قسمتی به درک و دریافت هیجانات مشغول است.
البته که بخش های مختلفی وجود دارند ولی صحبت ما تخصصی نیست و در حد نیاز و باز شدن مطلب به آن پرداخته ایم.
وقتی فعالیتی از فردی رخ می دهد به این معناست که بخش های مختلف بر اساس شیوه نگرش فرد مسائل را درک کرده
و رفتاری را انتخاب کرده و انجام میدهند.
این انتخاب رفتار به مرور زمان تبدیل به یک پیوند عصبی می شود که سیکلی را در مغز میسازد.
مغز انسان در موقعیت های مشابه با استفاده از همین مدار تشکیل شده در سیستم عصبی سرعت عمل یافته و انتخاب رفتار میکند.
و در نهایت الگویی ساخته می شود که بسیاری از مواقع شما و حرکاتتان را قابل پیش بینی می کند.
بی شک در این الگوی ذهنی فرهنگ خانوادگی و محیط زندگی شما و هر آنچه تا کنون دیده، آموخته و یا تجربه کرده اید موثر است.
پس از آموختن تفکر سیستمی نوبت به ساختن الگوی سیستمی در مغز و ایجاد مدار عصبی هستید. مدار عصبی که با رویکرد تفکر سیستمی ساخته شده باشد.
بنابراین عملکرد تفکر سیستمی در سازمان نیاز به آموزش، تکرار و تمرین دارد تا پس از تثبیت در تفکر مدیر و یا هیئت مدیره در الگوهای سازمانی نیز نهادینه شود.