قدرت چشم انداز

هرگاه رهبرانی که در سطح برتر رهبری می کنند

نقش عناصر سه گانه اصلی را به عنوان هدف درست درک کنند_

یعنی معرف منتخب، کارفرمای منتخب و سرمایه گذار منتخب باشند _

آن گاه آماده اند تا توان تک تک کارکنان را بر چشم انداز برانگیزاننده متمرکز کنند.

اهمیت چشم انداز:

چرا داشتن چشم انداز روشن تا این اندازه برای رهبران مهم است ؟ زیرا …

رهبری درباره به جایی رسیدن است. اگر شما و کارکنانتان ندانید

به کجا می روید، رهبری شما ارزشی ندارد.

جس استونر مجموعه مطالعاتی گسترده ای ترتیب داد که

تاثیر قدرتمند چشم انداز و رهبری در عملکرد سازمانی را نشان می داد.

او اطلاعاتی را از اعضای حلقه رهبری و مدیریت پانصد شرکت برتر جمع آوری کرد.

نتایج تکان دهنده بودند.

تیم رهبرانی که در رهبری شان چشم اندازی قوی داشتند، بالاترین عملکرد را دارا بودند.

رهبرانی که مهارت های مدیریتی خوبی داشتند ولی چشم اندازی نداشتند

عملکرد تیمی متوسطی داشتند.

رهبرانی که در چشم انداز و مهارت های مدیریتی ضعیف بودند، تیم هایی با عملکرد بسیار ضعیف داشتند.

بزرگ ترین مانعی که بیشتر مدیران را از این که رهبران بزرگی شوند باز می دارد،

فقدان چشم اندازی روشن برای خدمت کردن است.

در کمتر از ده درصد سازمان هایی که تا به حال مشاهده کرده ایم، چشم انداز برای اعضا روشن بوده است.

این فقدان چشم انداز مشترک باعث می شود

افراد در برابر اولویت های چندگانه، مضاعف شدن تلاش ها،

آغازهای اشتباه، و انرژی به هدر رفته طغیان کنند _

که هیچ کدام از این ها از نتیجه ی سه گانه ی اصلی حمایت نمی کند،

یک چشم انداز، باعث اینجاد اعتماد، همکاری ، اتکا متقابل، انگیزه و مسئولیت دو جانبه برای موفقیت می شود.

چشم انداز به افراد کمک می کند تا انتخاب های هوشمندانه داشته باشند

چون تصمیماتشان با نتایج نهایی که در ذهنتان مصور است،

اتخاذ می شود. همین که اهداف به انجام می رسند پاسخ : بعدش چیه؟ روشن می شود.

چشم انداز به ما اجازه می دهد تا در جایگاه یک انتخابگر آگاه عمل کنید

و به جای این که در برابر آنچه نمی خواهیم واکنش نشان دهیم،

به سمت آنچه می خواهیم حرکت کنیم. چشم انداز،

ما را توانمند می سازد و ما را برای نیل به آنچه که به راستی آرزویش را داریم بر می انگیزاند.

پیتردراکر گفته است: بهترین راه برای پیش گویی آینده تان این است که آن را خلق کنید.

یک چشم انداز برانگیزاننده،

فرهنگی از عظمت خلق می کند.یک چشم انداز برانگیزاننده فرهنگی قوی ایجاد می کند

که در آن انرژی هر فردی در سازمان، همسو و هم راستاست.

نتیجه آن، اعتماد، رضایت مشتری، یک نیروی کاری متعهد و توان بالا و سودبخشی است.

برعکس، وقتی سازمانی به ارزش های مقرر و تبیین شده اش وقعی نمی نهد

و آن ها را زیر پا می گذارد، اعتماد و تعهد کارکنان و مشتریان تباه می شود

و از بین می رود و تاثیری منفی در همه جوانب کسب درآمد می گذارد.

به عنوان مثال ارزش تبیین شده ی شرکت فورد _

یعنی : کیفیت، وظیفه ی نخست ماست _

در آزمونی زیر پا گذاشته شد،

این شرکت اعتبار و سهام بازارش را از دست داد.

تحقیقات، نشان داده ، زمان و از همه مهم تر مشخصه ذاتی رهبران بزرگ

در بسیج کارکنان در جهت یک چشم انداز مشترک، توانمندی این رهبران محسوب می شود.

اگر رهبری در خدمت یک چشم انداز مشترک قرار نگیرد،

می تواند به نوع خود _ خدمتگزاری تبدیل شود.

این صورت رهبران گمان می کنند که کارکنانشان آنجا هستند که

تا به جای این که به مشتریان خدمت کنند، در خدمت آنها باشند.

چه سازمان هایی به سازمان های خدمت گزار تبدیل می شوند؟

سازمان هایی که در آن رهبران ، انرژی شان را به جای این که

بر اهداف و مقصد بزرگتر سازمان متمرکز کنند

بر بازشناخت، قدرت و موقعیت معطوف می دارند،

به بوروکراسی های خود _ خدمتگزار تبدیل می شوند.

همین که رهبر، چشم انداز مشترک را تبیین

و برای همه روشن کرد،

می توان بر خدمتگزاری تمرکز کرد و در برابر نیازهای مردم پاسخگو باشد،

چون این را درک کرده که نقش رهبری از میان برداشتن

موانع و کمک به مرد برای رسیدن به چشم انداز مشترک است.

بزرگ ترین رهبران ،دیگران را از طریق ائتلاف در مورد یک چشم انداز متشرک بسیج می کنند.

گاهی رهبران این کار را در ابتدا نمی دهند،

ولی بزرگ ترین ها، سرانجام این کار را می کنند.

چشم انداز در هر جایی از سازمان می تواند وجود داشته باشد:

مجبور نیستید صبر کنید تا یک چشم انداز سازمانی شکل بگیرد.

چشم انداز، مسئولیت هر رهبر در هر سطحی از سازمان است.

رهبران دوایر سازمان یا بخش ها می توانند

برای واحد خود چشم اندازهای مشترک بسازند،

حتی زمانی که بقیه ی سازمان هیچ چشم اندازی ندارند.

زمانی که به یکی از دوایر مالی شرکت مشاوره می دادیم،

رهبر آن واحد اظهار داشته بود:

تازه توانستیم امیدها و رویاهای خود و دیگران را درک کنیم و دریابیم

که چقدر به هم نزدیک هستند.

در نتیجه شیوه هایی یافتیم تا هرچه موثرتر با یکدیگر کار کنیم و هرچه بیشتر از کار لذت ببریم.

دریافتیم کسب و کاری که به راستی در آن هستیم این است:

ارائه ی اطلاعات مالی به رهبران، تا بتوانند تصمیمات تجاری درستی بگیرند.

در نتیجه، با رهبران بخش بازرگانی مشارکت موثرتری را پی ریزی کردیم.

واحد ما اعتبار هرچه بیشتری را در شرکت به دست آورد،

و بقیه ی بخش ها که متوجه پیشرفت ما شده بودند،

از ما سوال می کردند چه کرده ایم که چنین تغییری صورت گرفته است.

آن ها نیز علاقه مند شدند تا برای واحد خودشان چشم اندازی شکل دهند. این روند به راستی که مسری بود.

بسیاری از اوقات رهبران شکایت می کنند که

نمی توانند چشم اندازی داشته باشند، چون سازمان اصلی چشم اندازی ندارد.

دوباره باید بگوییم که لزومی ندارد صبر کنید.

قدرت چشم انداز برای شما و تیمتان، بدون توجه به این که در چه سطحی از سازمان هستید، موثر خواهد بود.